سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است


  • گروه سیمرغ

« خودشناسی عمیق »

مقدمه:

پنج شیوه گذشته، زمینه های مساعد رشد روانی انسان را فراهم می سازد و او را آماده می کند تا با شناخت آفت های روانی و رفع آن ها، به خودشناسی عمیق تری که دراین بخش از آن صحبت می کنیم، بپردازد. در این مرحله شخص آماده می شود تا علاوه بر اصلاح خُلقیات و روحیات خود، و نزدیک شدن به معیارهای شخصیت سالم، به یاری دیگر نیازمندان نیز بپردازد و برای کمک به سایرین و بهبود بهداشت روانی جامعه، قدم های مؤثری بردارد.

1- عصبیت چیست؟

نابهنجاری های روانی به معنای روانشناسی آن عبارت است از عدم تعادل در گفتار، رفتار، پندار و احساس شخص. این نابهنجاری های عاطفی و احساسی، در اولین جایی که اثر می گذارد، بر روی سلسله اعصاب است.
در مورد مشخصه های رفتارها و خواسته های عصبی، تقریباً همه روانشناسان مُتفق القولند که آنها 1- اجباری و اَمّاره و بی اختیار بوده، به حُکم نیرویی غیر از میل اصیل شخص صورت می گیرد.2- نامتناسب و غیرمنطقی هستند.3- سیری ناپذیرند، یعنی تحقق آن ها به جای ایجاد رضایت و آرامش، موجب تشدید حالت و خواسته عصبی در شخص می گردد.

2- شخصیت سالم از دید ما 

  • گروه سیمرغ

« نوآموختگی »

(قسمت دوم)

6- موانع نوآموختگی

با شناخت موانعی که بر سر راه تمرین های نوآموختگی وجود دارد و رفع آن ها، شما قادر خواهید شد از این راه میان بُر خودکاوی در تغییر و اصلاح واکنش های بدعادتی خود به نحو شایسته ای استفاده نمایید.

الف: باور نداشتن قلبی و صمیمانه «موردی» که می خواهید تغییر دهید:

مثلاً اگر باور و اعتقاد شما تنبیه و انتقام جویی باشد، نیروی عناد و انتقام از درون شما را وادار به عنادورزی و انتقام جویی می کند و ملایمت و مهربانی جایگزین نمی شود.

ب: تشتت افکار:

هجوم افکار مختلف به مغز باعث عدم تمرکز فکر می شود.

پ: شروع تمرین، از مهمترین و مشکلترین موارد:

  • گروه سیمرغ
راه تقویت اراده در مقابل سختی ها...

8- اعتماد به نفس: خود باوری نیز عامل مهم تقویت اراده است. اگر انسان استعداد و قابلیت های خویش را بشناسد و باور کند که توان انجام خیلی از چیزها را دارد در تصمیم گیری خویش دچار مشکل نمی شود.

9- بهره گیری از سرگذشت انسان های با اراده: خواندن سر گذشت انسان های با اراده عامل تعیین کننده ای در تقویت اراده است. خواندن زندگی نامه انسان های با اراده موجب می شود که آدمی در برابر عواملی که موجب ضعف اراده می شود مقاومت نموده و عامل تقویت اراده را تجربه کند مثلا یکی از عوامل موفقیت «پشتکار» است. علامه امینی (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشور های مختلف سفر کرد. یکی از سفر های وی به هند حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هوای هندوستان چطور بود؟ وی پس از اندکی تفکر پاسخ داد: به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم نفهمیدم هوای آن جا در این مدت چگونه بود! مفسر کبیر قرآن علامه طباطبایی نمونه ای از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدرشان را از دست می دهند و راه معاش ایشان و برادرشان از کودکی منحصر به زمین زراعتی در قریه شادآباد تبریز بوده است. علامه طباطبایی به علت تنگدستی ناچار می شود از نجف اشرف به ایران مراجعت نمایند و ده سال در همان قریه به کشاورزی اشتغال ورزند. با این وصف ایشان با تلاش پیگیر توانست تفسیری به رشته تحریر درآورد که به جامعیت آن تفسیری یافت نمی شود. در کتاب "رمز پیروزی مردان بزرگ" از آیت الله جعفر سبحانی و "سیمای فرزانگان "از رضا مختاری داستان های زیادی از بزرگان نقل شده است.
  • گروه سیمرغ





دریافت فیلم اراده
حجم: 8.06 مگابایت


  • گروه سیمرغ

خطاهای شناختی



به نظر می رسد افسردگی، بیقراریی، رقابت های نا صحیح ،خشونت ،پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیرعادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند.شاید بسیاری از گرفتاری های مردم به دلیل آلوده بودن افکار ما به این نوع خطاها باشد .
آلبرت اِلیس روان شناس معروف ،این خطاها را شناسایی و در قالب ده خطای شناختی  معرفی نموده است .
انسانهایی که تفکرغیر منطقی دارند و یا خطاهای شناختی در افکارشان هُویدا است ، در بسیاری از موارد اطلاع چندانی از این خطاهاندارند . شاید عدم اطلاع ، باعث آ لودگی این افکار با خطاهای شناختی می شوند.
1-  ذهن خوانی : شما فرض را بر این می گذارید که می دانید آ دم ها چه فکر می کنند بی آن که شواهد کافی در مورد  افکارشان داشته باشید. مثلاً:" او فکر می کند من یک بازنده ام ."

2- پیش گویی : آینده را پیش بینی می کنید .
پیش بینی می کنید که اوضاع بد تر خواهد شد یا خطری در پیش است. مثلاً:"در امتحان قبول نخواهم شد" یا " این شغل را به دست نخواهم آورد."

3- فاجعه سازی : شما بر این باورید که آنچه اتفاق افتاده است یا اتفاق خواهد افتاد آن چنان دردناک و غیر قابل تحمل  خواهد بود که شما نمی توانید آن را تحمل کنید . مثلاً " اگر در امتحان رد شوم  ، وحشتناک است ."

  • گروه سیمرغ

حکایت کرگدن و دٌم جٌنبانک

یک کرگدن جوان ، تنهایی توی جنگل می رفت . دم جنبانکی که همان اطراف پرواز میکرد ، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست ...

کرگدن گفت : همه کرگدن ها تنها هستند . دم جنبانک گفت : یعنی تو یک دوست هم نداری؟ کرگدن پرسید دوست یعنی چی ؟

دم جنبانک گفت : دوست ، یعنی کسی که با تو بیاید ، دوستت داشته باشد و به تو کمک کند. کرگدن گفت : نه امکان ندارد ، کرگدن ها نمیتوانند با کسی دوست شوند . دم جنبانک گفت : اما پشت تو میخارد ، لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است.

یکی باید پشت تو را بخاراند . یکی باید حشره های تو را بردارد .

کرگدن گفت : اما من نمی توانم با کسی دوست شوم پوست من خیلی کُلفت است همه به من می گویند پوست کُلفت ...

دم جنبانک گفت : اما دوست عزیز دوست داشتن به قلب مربوط می شود نه ، به پوست.

کرگدن گفت : من که قلب ندارم . من فقط پوست دارم .

دم جنبانک گفت : این امکان ندارد همه قلب دارند . کرگدن گفت : کو ، کجاست ؟ من که قلب خودم را نمی بینم .

دم جنبانک گفت : خوب چون از قلبت استفاده نمی کنی ، قلبت را نمی بینی ، ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت یه قلب نازک داری .

کرکدن گفت : من قلب نازک ندارم ، من حتما یه قلب کلفت دارم .

دم جنبانک گفت : نه تو حتما یه قلب نازک داری چون به جای این که دم جنبانک را بترسانی ، به جای این که لگدش کنی ، به جای این دهن گشاد و گنده ات را باز کنی و آن را بخوری با آن حرف می زنی . کرگدن گفت : خوب این یعنی چی ؟

دم جنبانک گفت : یعنی ... بگذار روی پوست کلفت و قشنگت بشینم ... بگذار ...

کرگدن چیزی نگفت یعنی داشت دنبال یه جمله مناسب میگشت . فکر کرد بهتر است همان جمله اولش را بگوید . اما دم جنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتش را میخاراند . داشت حشره های ریز لای چین پوستش را بر می داشت . کرگدن احساس کرد چه قدر خوشش می آید !

کرگدن گفت : اسم این دوست داشتن است ؟ اسم اینکه من دلم می خواهد تو روی پشت من بمانی و مزاحم های کوچولوی پشتم را بخوری ؟

دم جنبانک گفت : نه اسم این نیاز است من دارم به تو کمک میکنم و تو از این که نیازت بر طرف می شود احساس خوبی داری یعنی احساس رضایت می کنی اما دوست داشتن از این مهم تر است . کرگدن نفهمید که دم جنبانک چه می گوید . روزها گذشت. روزها ، هفته ها ، و ماه ها و دم جنبانک هر روز می آمد و پشت کرگدن می نشست و هر روز پشتش را میخاراند و حشره های کوچک و مزاحم را از لای پوست کلفتش بر می داشت و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت . یک روز کرگدن به دم جنبانک گفت : به نظر تو این موضوع که کرگدنی از این که دم جنبانکی پشتش را میخاراند و حشره های مزاحمش را میخورد احساس خوبی دارد برای یک کرگدن کافیست ؟ دم جنبانک گفت : نه کافی نیست . کرگدن گفت : درست است کافی نیست . چون من حس می کنم چیز های دیگری هم دوست دارم راستش من بیشتر دوست دارم تو را تماشا کنم ...

دم جنبانک چرخی زد و پرواز کرد ، چرخی زد و آواز خواند جلوی چشم های کرگدن ، کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد ... اما سیر نشد .

کرگدن میخواست همین طور تماشا کند . کرگدن با خودش فکر کرد این صحنه قشنگ ترین صحنه دنیاست و این دم جنبانک قشنگترین دم جنبانک دنیا و او خوشبخت ترین کرگدن توی دنیا . وقتی که کرگدن به این جا رسید احساس کرد که یک چیزنازک از چشمش افتاد!

کرگدن ترسید و گفت : دم جنبانک ، دم جنبانک عزیزم من قلبم را دیدم همان قلب نازکم را که می گفتی ! اما قلبم از چشمم افتاد حالا چه کنم ؟ 

دم جنبانک بر گشت و اشک های کرگدن را دید . آمد و روی سر او نشست و گفت : غصه نخور دوست عزیز ، تو یک عالم از این قلب های نازک داری . 

کرگدن گفت : راستی این که کرگدن دوست دارد دم جنبانکی را تماشا کند و ، وقتی تماشایش می کند قلبش از چشمش می افتد یعنی چه ؟

دم جنبانک چرخی زد و گفت : یعنی این که کرگدن ها هم عاشق می شوند !

کرگدن گفت : عاشق یعنی چی ؟

دم جنبانک گفت : یعنی کسی که قلبش از چشم هایش می چکد .

کرگدن باز هم منظور دم جنبانک را نفهمید ، اما دوست داشت دم جنبانک باز حرف بزند ، باز پرواز کند ، و باز او تماشایش کند و باز قلبش از چشم هایش بیفتد .

کرگدن فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشم هایش بریزد یک روز حتماً قلبش تمام می شود .

آن وقت لبخند زد و با خودش گفت : من که اصلاً قلب نداشتم حالا که دم جنبانک به من قلب داد چه عیبی دارد ؟ بگذار تمام قلبم را برای او از چشم هایم بریزم...

"شل سیلورستاین" 

ب.د                            

 

 

 


 

  • گروه سیمرغ
راه تقویت اراده در مقابل سختی ها و مشکلات زندگی 
ودر برخورد با گناهان چیست؟

 

در تقویت اراده عوامل متعددی تأثیر گزار هستند که باید رعایت شده وبا عواملی که موجب ضعف اراده می شود مبارزه گردد:

 1- اصل مقاومت: اولین اصلی که باید رعایت شود، اصل مقاومت است که روان شناسان از آن به عنوان « اصل تسلیم ناپذیری » یاد می کنند. معنای مقاومت آن است که انسان در برابر شکست ها و ناکامی ها ایستادگی کند؛ زیرا برخی از شکست ها زمینه پیروزی های بزرگ را فراهم می کند. یکی از نویسندگان می نویسد: هرگاه برایتان مسىٔله ای پیش آید که به نظر بسیار مشکل، نا اُمید کننده و غیر قابل حل می رسد، آنچه شما را تا حصول پیروزی یاری خواهد کرد، اصل "تسلیم ناپذیری " است.

 2- اُمید داشتن: دومین اصلی که نقش بنیادی در تقویت اراده دارد، امیدواری است. انسان باید در زندگی با اُمید زندگی نماید. یأس و نا اُمیدی انسان را از رسیدن به هدف باز داشته و روند زندگی را دچار مشکل می کند. آن دسته از بزرگان که قَُله های موفقیت را کسب نمودند، اُمید به زندگی داشتند. از سوی دیگر برخی که در زندگی موفق نبودند، معمولاً نا اُمید بوده و یأس درزندگی آن ها بوده است. فیلس سیمولک می نویسد: به کار بردن و نگارش کلمات منفی، ویرانگر و مخرّب است. این کلمات قفل هایی هستند که بر درهای ورودیِ هر راه حلی زده می شود تا ما را برای شکستآماده کند. برعکس کلمه "آری" هیجان می آورد و تحرک می بخشد.

 3- مبارزه با عادت ناپسند: یکی از عوامل مهم تقویت اراده، مبارزه با عادت های بد و ناپسند است. از این رو باید سعی شود با هواهای نفسانی (که انسان را به اعمال ناپسند می کشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگیری گردد.

ویلیام جیمز روان شناس معروف می گوید:« یک نَه گفتن به عادت بد موجب می شود شخص برای مدتی تجدید قوا کند وبدین وسیله ضعف اراده خود را به تدریج برطرف سازد».

 4- تلقین به داشتن اراده قوی: یکی از عوامل مهم تقویت اراده، تلقین کردن است. انسان باید این گونه باور داشته باشد که من می توانم بر مشکلات پیروز شوم. من می توانم در امتحان موفق شوم. من اراده قوی و پولادین دارم. و این گونه به خود تلقین کنیم.

 5- داشتن هدف روشن: متأسفانه آن عدّه که دچار ضعف اراده می شوند واز فعالیت های موفقیت آمیز دست بر می دارند، آنانی هستند که هدف معیّن و تعریف شده ندارند. اینان فعالیت های خویش را نیمه کاره رها می کنند. برای تقویت اراده باید اهداف معیّن داشت.

 6- تمرین تمرکز حواس: تمرین تمرکز حواس یکی از راه های تقویت اراده است. برای تمرکز حواس باید نظم و انضباط را در همه اُمور زندگی ایجاد کرده و با برنامه ریزی فعالیت های خویش را پیش برد.

7- انجام وظایف الهی: یکی از عوامل مهم تقویت اراده، انجام وظایف الهی و حاضر دانستن خداوند در همه صحنه های زندگی است. رعایت مقررات الهی و دوری از گناه اراده را تقویت می کند. کسی که روزه می گیرد، با تمام هوس ها و رذایل اخلاقی مبارزه می کند. کسی که به عبادت خداوند می پردازد، آرامش روانی پیدا میکند. آرامش روانی مؤثرترین عامل تقویت اراده است. یکی از بزرگان می گوید:« خداوند بزرگترین گنج آرامش من است. من دیگر شتاب نخواهم کرد. او به من فرمان داده است که گاهی بایستم و آرام باشم...».

این مطلب ادامه دارد..

ب.د



  • گروه سیمرغ

عادت ها را از منفی به مثبت تغییر دهیم


کلمه ها عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند به عبارت ساده آنچه می گویی فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می دهند. اگر یک کارگر بی سواد بتواند اصطلاحی را در دنیا شایع کند؛  پس من و تو، ما و شما به طور حتم می توانیم استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت  را در سطح کل ایران گسترش داده و انرژی مثبت بین همه پخش کنیم.


امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می دهند! به طور مثال وقتی به ما می گویند خسته نباشید در اصل خستگی را به یادمان می آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می کنیم (با خودتان امتحان کنید) اما اگر به جای آن عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی از دست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می برد بلکه نیروی مثبت و سازنده ای را به افراد هدیه می دهیم.


عبارات جایگزین:


به جای پدرم در آمد؛ بگوییم: خیلی راحت نبود.

به جای خسته نباشید؛ بگوییم: خدا قوّت.

به جای دستت درد نکنه؛ بگوییم: ممنون از محبت شما، سلامت باشی.

به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم: از این که وقت خودتان را در اختیار من گذاشتید متشکرم.

به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نریزد.

به جای گرفتارم؛ بگوییم: در فرصت مناسب با شما خواهم بود.

به جای دروغ نگو؛ بگوییم: راست می گی؟ راستی؟

به جای خدا بد نده؛ بگوییم: خدا سلامتی بده.

به جای قابل نداره؛ بگوییم: هدیه برای شما.

به جای شکست خورده؛ بگوییم: با تجربه.

به جای مگه مشکل داری؛ بگوییم: مگه مسىٔله ای داری.

به جای فقیر هستم؛ بگوییم: ثروت کمی دارم.

به جای بد نیستم؛ بگوییم: خوب هستم.

به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم: مناسب من نیست.

به جای مشکل دارم؛ بگوییم: مسىٔله دارم.

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم: چندان هم راحت نبود.

به جای فراموش نکنی؛ بگوییم: یادت باشه.

به جای داد نزن؛ بگوییم: آرام باش.

به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم: من سالم و با نشاط هستم.

به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم: شما را در شادی ها ببینم.

به جای مُرده است؛ بگوییم: دنیاشو عوض کرده.


به جای چقدر شکسته شدی!

به جای چرا اینقدر موهات رو سفید کردی!

به جای چقدر پیر شدی!


!اگر حرف مثبتی نداریم بزنیم، بهتر است سکوت پیشه کنیم!


ب.د



بر گرفته از بلاگ سیمرغ عشق

  • گروه سیمرغ

خانواده های سالم چگونه اند؟

ویژگی های خانواده خوشبخت

بعضی ها فکر می کنند همین که با همسر و فرزندانشان مشکل آنچنانی ندارند وصدای داد و بیدادشان،گوش فلک راکر نمی کند،خانواده سالمی دارند.آنها تصور می کنند،اگر اهل اعتیاد نیستند وتا به حال پایشان به پاسگاه پلیس  ودادگاه  کشیده نشده،پس جزو خانواده های سالم  این مملکت هستند.درستی یا نادرستی تصورشان با خودشان، اما روانشناسان ،ویژگی های دیگری را در مورد یک خانواده سالم عنوان کرده اند.
خانواده هایی که بتوانند خود را به تعادل برسانند و درگیر یا مغلوب مشکلات  مختلف و موقعیت های چالش انگیز نگردند واز پا نیفتند و بتوانند از سیستم سالم مُراوده وارتباط مطلوب ،مرز متناسب،و...برخوردار گردند،در چرخه خود از سلامت وانسجام مناسبی برخوردار گردیده واعضاء آن، خوشبختی وشادکامی را به صورت روشن تری احساس می کنند.

ببینید خانواده تان ویژگی های زیر را دارد:
  • گروه سیمرغ