سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است

خطاهای شناختی

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۸ ب.ظ

خطاهای شناختی



به نظر می رسد افسردگی، بیقراریی، رقابت های نا صحیح ،خشونت ،پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیرعادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند.شاید بسیاری از گرفتاری های مردم به دلیل آلوده بودن افکار ما به این نوع خطاها باشد .
آلبرت اِلیس روان شناس معروف ،این خطاها را شناسایی و در قالب ده خطای شناختی  معرفی نموده است .
انسانهایی که تفکرغیر منطقی دارند و یا خطاهای شناختی در افکارشان هُویدا است ، در بسیاری از موارد اطلاع چندانی از این خطاهاندارند . شاید عدم اطلاع ، باعث آ لودگی این افکار با خطاهای شناختی می شوند.
1-  ذهن خوانی : شما فرض را بر این می گذارید که می دانید آ دم ها چه فکر می کنند بی آن که شواهد کافی در مورد  افکارشان داشته باشید. مثلاً:" او فکر می کند من یک بازنده ام ."

2- پیش گویی : آینده را پیش بینی می کنید .
پیش بینی می کنید که اوضاع بد تر خواهد شد یا خطری در پیش است. مثلاً:"در امتحان قبول نخواهم شد" یا " این شغل را به دست نخواهم آورد."

3- فاجعه سازی : شما بر این باورید که آنچه اتفاق افتاده است یا اتفاق خواهد افتاد آن چنان دردناک و غیر قابل تحمل  خواهد بود که شما نمی توانید آن را تحمل کنید . مثلاً " اگر در امتحان رد شوم  ، وحشتناک است ."

4- برچسب زدن : یک ویژگی منفی  خیلی  کلی را به خود و دیگران  نسبت می دهید .
مثلاً " من دوست داشتنی نیستم" یا " او بی لیاقت است ."
برچسب زدن شکل حاد تفکر همه یا هبچ چیز است . به جای این که بگویید " اشتباه کردم" به خود برچسب منفی می زنید" من همیشه خرابکاری می کنم ."
گاه هم اشخاص به خود بر چسب  " احمق"  یا " شکست خورده "  و غیره  می زنند . برچسب زدن غیر منطقی است ، زیرا شما با کاری که می کنید ، تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما " بازنده " و " احمق "  به این شکل وجود ندارد . 
این بر چسب ها تجربه های بی فایده ای هستند  که منجر به خشم ،اضطراب ، دلسردی و کمی عزت نفس می شوند .
گاه برچسب متوجه دیگران است .
وقتی کسی در مخالفت با نظرات شما حرفی می زند ممکن است او را متکبّر یا نادان بنامید .
بعد احساس می کنید مشکل به جای رفتار یا اندیشه ، بر سر " شخصیت " یا  " جوهر و ذات " او است .
در نتیجه او را به کلّی بد قلمداد می کنید و در این شرایط فضای مناسبی برای ارتباط سازنده ایجاد نمی شود .

5- دست کم گرفتن جنبه های مثبت :
مدعی هستید که دستاورد های مثبت شما یا دیگران نا چیز و جزیی هستند.
مثلا ً:" این وظیفه زن خانه است ، بنابراین وقتی به من توجه می کند که شق القمر نکرده است ." "این موفقیت ها که مهم نیستند، خیلی آسان به دست آمدند."
افرادی که دارای این نوع تفکر غیر منطقی هستند ، توجه زیاد و با ارزشی  به جنبه های مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بی اهمیت جلوه میدهند.
با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت ، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانند، معتقدند که هر کسی میتواند این کار را انجام دهد.
بی توجهی به امر مثبت ، شادی زندگی را میگیرد و شما را  به احساس  ناشایسته بودن سوق میدهد .
به طور مثال نگهبان  ساختمان تجاری با تیز هوشی موفق به شناسایی یکی از  سه سارقی شده بود  که در هفته قبل از  یکی از مغازه های این ساختمان  دزدی کرده  بودند.
مسئول ساختمان ضمن قدردانی از نگهبان که بعد از چند روز موفق به کشف این گره شده بود از نگهبان خواست که یکی از روز های هفته زمانی را مشخص کند که در جلسه  ای با حضور افراد و مالکین ساختمان از زحمات وی قدردانی شود.
نگهبان امروز و فردا کرده و  یکسره میگفت :"کار مهمی نکرده ام "و از تعیین  وقت سرباز می زد.

6-فیلترمنفی : تقریباً منحصراً بر جنبه های منفی متمرکز می شوید و به ندرت به جنبه های مثبت توجه می کنید.
مثلاً:"اگر نگاهی بیندازید متوجه می شوید خیلی ها هستند که مرا دوست ندارند."
افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تأثیر یک حادثه منفی همه ی واقعیت را تار می بینند . به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنند وبقیه را فراموش می کنند.
عدم توانایی در دیدن بخش های مهم تر این حوادث ، عاملی است که ذهن ما را درگیر می کند . شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه ی آبی را کدر می کند .
به مثالی توجه کنید : به خاطر طرز برخورد شایسته خود با همکاران اداره ، از طرف رئیس اداره تشویق می شوید ، اما در این میان و در حین دریافت جایزه  یکی از همکاران کلمه ی نه چندان جدی در مقام انتقاد به شما میگوید .روزهای طولانی در حالی که همه ی گفته های مثبت و مراسم با ارزش تشویق را فراموش می کنید، تحت تأثیر این انتقاد بسیار جزیی یک همکار ،رنج می برید.

7-تعمیم افراطی: صرفاً بر اساس یک رویداد  خاص، یک الگوی کلی (فراگیر) منفی را استنباط می کنید.
مثلاً:" این اتفاق همیشه برای من پیش می آید ،انگار من خیلی جاها شکست میخورم."
افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پر رنگتر از مقدار واقعی آن می بینند.
شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدّتی است که در ذهن فرد قرار  دارد.
فردی که دچار این خطای شناختی است ، هر حادثه منفی و از جمله  یک ناکامی شغلی  را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز وهمیشه توصیف میکند.
فروشنده دوره گرد افسرده ای که فروش خوبی نداشته  و در حال  رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت :
چه بد شانس هستم، پرنده ها همیشه به شیشه اتومبیل من می خورند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار، نمی توانند جوانب مثبت زندگی را ببینند.
شاید در مثال ذکر شده بتوان اینطور بیان کرد  که این  فروشنده دوره گرد از خیلی مواهب  که دارد غافل است،اینکه او ماشینی دارد که خیلی از فروشندگان دیگر ندارند.

8- تفکر دو قطبی:
مثلاً:" همه مرا کنار گذاشته اند "  یا  "وقت تلف کردن بود."
در این نوع افکار قانون همه یا هیچ  حاکم است .
فرد یک رفتار، فکر ،مو فقیت، پدیده یا موضوع  را کلاً  سیاه یا سفید می بیند.
هر چیز کمتر از کامل، شکست بی چون و چراست .
عدم قناعت  به مقدار ویا بخشی از یک کار  ،  یک  فعالیت و یا یک امتیاز  ،آنها را از مزایای آن امر محروم می کند  به طور مثال عده ای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلا هیچ ماشینی را نمی خواهند .
 این نوع تفکر در بسیاری از قسمتهای  زندگی دیده می شود.
 در مثالی دیگر مدرس دانشگاه بیان می دارد که اگر این  تعداد  دانشجو بود  وبا این شرایط به طور مثال من این درس را خواهم داد .
در مثالی دیگر خانمی که رژیم لاغری گرفته بود،پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت .
 با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد .
آدمها یا اتفاق ها را به صورت همه یا هیچ می بیند .

این مطلب ادامه دارد...


ب.د

 

  • گروه سیمرغ

نظرات  (۳)

فکر میکنم همه  نوعی خطای شناختی داشته باشیم این مطلب بسیا درست وقشنگ بود چرا که با مطالعه اون وتحلیل رفتار خودمون پی به نوع خطا های خودمون میبریم و این قدم اول وموثری است در انتخاب راه برای بهبودی و رفع این خطاهای شناختی
سلام، مطلب خییییییلی خوبی بود. وقتی این مطلب رو می خوندم سعی می کردم که خودم رو هم ارزیابی کنم و ببینم خطاهای شناختی من کجاست.
  • سهیلا محمدخانلو
  • سلام ممنون از مطالب زیبا که واقعا ادم وقتی میخونه خیلی رو رفتار ادم تاثیر گذاره  و من خودم 2 بار با دقت خواندم ولذت بردم امیدوارم بتونم اونقدر مثبت اندیش باشم که هیچ وقت چیزهای منفی به ذهنم خطور نکنه چون ادم وقتی مثبت فکر میکنه ارامش بیشتری داره و حس خوبی به ادم دست میده باز هم ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی