سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است

۱۳ مطلب با موضوع «مقالات» ثبت شده است

رابطه عاطفی دقیقا چیست ؟ 

قرار است چه بشود و چه نشود ؟


شاید هیچکس نتواند جواب دقیقی به این سوال بدهد. 

جان استنفورد می گوید:

ما عشق را نمی شناسیم، تعریف عشق کار ما روانشناسان نیست؛ کار شاعران و هنرمندان است...

گوگنبال، روانکاو یونگین می گوید :

 ما هیچ وقت نمی توانیم بفهمیم چطور فردی که دچار سردی جنسی است، همسرش پیش او می ماند و با او تا پایان عمر به زندگی ادامه می دهد...

اما چیزی که در سال ها مطالعه و تحقیق و درس گرفتن از درمانگران و استادان مختلف آموختم این بود که رابطه قرار نیست حال کسی را خوب کند...رابطه ادامهء تنهایی های فردی توست و شاید فقط با حضور دیگری بتوانی نبودن بهشت برروی زمین را درک کنی....تمامی بهشت ها تاریخ انقضا دارند و اگر خیلی آگاه باشیم می فهمیم هیچ بهشتی روی زمین وجود خارجی ندارد...

در رابطهء عاطفی بارها از بهشت بیرون می افتیم تا بفهمیم نمی توانیم انتظاری از محبوب داشته باشیم...شاید گاهی فقط یک انتخاب داشته باشیم، عشق بدهیم جزآنکه انتظار عشق داشته باشیم و شاید بتوانیم به این درک برسیم که عاشق از معشوق جداست...

دیگری، طرف مقابل تو، صرفا یک دیگری است نه راهی برای رسیدن به ایده آل های درون...

راه رسیدن به ایده آل های درون فقط جادهء درون است نه بیرون !...

رابطه جایی است که می توانی بفهمی تو واقعا کیستی؟

چقدر بخشنده ای؟ چقدر خسیسی؟ چقدر...

رابطه جایی است که می فهمی هیچکس مسئول شادی هیچ کس نیست...بهتر است از بهشت مامان خواهی و باباخواهی بیایم بیرون...

در رابطهء عاطفی دختر به زن بدل می شود و پسر به مرد !...نه از نظر جسمی...بلکه به لحاظ روانی !...

رابطه جایی است که تو حل مسئله را می آموزی و سال ها پنهان کردن خودت در تنهایی ها را بیخیال می شوی و به شهر می آیی و می فهمی:

درویش آن نیست که به کوه رود

درویش در میان مردمان عارف می گردد

رابطه، جایی است که می فهمی چقدر حاضری به خداوند و بندهء خداوند احترام بگذاری و تفاوت های خلقتش را درک کنی و از دیگری بیاموزی...

رابطه، فراموش کردن دوران کودکی و شیرخوارگی است؛

رهایی از گیرکردگی های رشد و رسیدن به بلوغ؛ رابطه احترام متقابل است در عین احترام به خود با رعایت دقیق مرزهای عاطفی و شخصی...

رابطهء عاطفی گیر آوردن پارتنر رقص و همراه برای میهمانی های شبانه نیست؛ درک طرف مقابل است؛ یعنی درونیات خودت!

رابطه، آمدن برای ماندن است نه آمدن برای رفتن؛

رابطه یعنی زخم های من مال من است و اگر توانستی درکم کنی، دمت گرم؛ بیشتر عاشقت می شوم اما ببخشید که نمی توانم خوبت کنم، التیام و شفای تو، در توست !

  • گروه سیمرغ

آسیب های انرژی منفی


تحقیقات در مهندسی بیوشیمی نشان می دهد که مغز انسان ماده ای ترشح می کند به نام اندروفین(مورفین طبیعی بدن). کسانی که بر ذهن آن ها تفکرات منفی حاکم است اندرروفینی که از مغزشان ترشح می شود بیماری زاست و کسانی که ذهن مثبت دارند اندروفین ان ها شفا بخش است. (ماده ای با دو خاصیت) قانون دوبری می گوید :" هر ذره ای با خود انرژی به همراه دارد". هاله های انرژی با فرکانس مغز و تفکر انسان مرتبط هستند. ما می توانیم هاله های انرژی خود را با متمرکز شدن بر روی شخصی یا محلی هدایت کنیم فقط کافی است به آن فکر کنیم فقط کافی است به آن شخص فکر کنیم بلافاصله هاله های انرژی ما با سرعت نور به  سوی آن شخص  فرستاده می شود. هاله های انرژی قابل بارور شدن است؛ اگر تفکر انسان منفی باشد هاله منفی و اگر مثبت باشد هاله مثبت. به این ترتیب که اندیشه های مثبت، مهرامیز، خیرخواهانه، سرشار از توانمندی، هوش و خلاقیت بر هاله اثر مثبت دارد و سطح انرژی های آن را بالا می برد و از نظر کمّی می تواند هاله انسان را بزرگتر نماید. برعکس اندیشه های منفی، بدبینی ها، خود خواهی ها، احساس تنفر از خود یا دیگران ، حسادت، خشم و هر گونه اندیشه بد بر هاله اثر تخریبی می گذارد و سطح انرژی ها به شدت کاهش می دهد و انرزی زیادی از انسان می گیرد.

وقتی در مکانی احساس بدی می کنید بدین معناست که آن محل از انرژی های منفی اشباع شده است و یا وقتی فردی این تأثیر را بر شما می گذارد یعنی او حامل انرژی منفی است. جالب است این انرژی حتی هنگام فکر کردن به کسی، حرف زدن ، گوش کردن و.... چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی منتقل می شود. انجام اعمالی مانند مدیتیشن، عبادت و تمرین تفکر مثبت، حضور در طبیعت و دوستی با آن، از عوامل مهم و تأثیرگذار در سطح انرژی هاله می باشد.

 

احتمال دارد شما در طول زندگی هاله نورانی خود را آلوده کرده باشید. هرگونه اضطراب، دلهره، ترس و حتی دروغگویی، غیبت کردن، بدبینی، آبروی دیگران را بردن و کلیه مسایلی از این قبیل منجر به آلودگی و تجمع انرژی های تخریب گر در هاله شما می شوند. این انرژی منفی آن قدر در هاله شما نفوذ می کند تا در جسم  اثر خود را به صورت بیماری نشان دهد. به خاطر داشته باشید که انرژی منفی منشاء بیماری های روحی، روانی و جسمی انسان است و به مرور زمان رد پای خود را بر چهره و بدن ما به جا می گذارد. پس اگر دائمأ مریض می شوید به پاک سازی هاله و دوری از آلوده کننده های هاله تان فکر کنید.

 

بد نیست به این نکته توجه  داشته باشید افرادی هستند که به صورت ناخودآگاه از انرژی دیگران تغذیه می کنند. معمولاآنان افرادی هستند که ما اصلاً به آن ها شک نداریم. یکی از راه های کسب انرژی از شما این است که این افراد ممکن است نزد شما بیایند و برای شما درددل کنند و بگویند چه آدم بدبخت و فلک زده‌ای هستند و... هرچه شما راه چاره نشان می دهید گوش نمی دهند، چون نمی خواهند تغییری در وضعیت شان به وجود بیاید؛ چرا که تنها راهی است که می توانند انرژی بگیرندآنها با این کار در حال گرفتن انرژی از شما هستند در حالی که شما دلتان به حالشان سوخته است. پس اگر به جای گفتگوی منطقی دو طرفه، وارد گفت و شنودی شدید که درها بر روی هر راه حلی می بندد، بدانید دارید انرژی از دست می دهید.

راه دیگر انرژی گرفتن از شما تحقیر کردنتان است. بعضی مردم سعی می کنند به هر حیله ای متوسل شوند و تحقیرتان کنند تا انرژی تان را بگیرند. نام دیگر اینکار دگرآزاری یا سادیسم است. شخص سادیستیک با تحقیر دیگران احساس خود برتربینی کرده و انرژی دیگران از آن خود می کند. تحقیر کردن می تواند نسبت به پوشش ظاهر، جسم، جنسیت، رفتار، گفتار و...باشد. خوار و خفیف کردن ویا انتقاد، تحت هر نامی که صورت گیرد، در واقع تحقیر است و انرژی را به سمت تحقیرکننده می کشاند.

 

در نظر داشته باشید اکثر این افراد  از کاری که انجام می دهند کاملا بی اطلاع هستند شما پس از مدتی معاشرت با آنان احساس می کنید بی انرژی و بی حوصله شده اید در حالی که آن ها سرحال آمده اند. معمولا پس مدتی مراوده و همنشینی با این قبیل افراد به طور ناخودآگاه فرد دوست دارد این رابطه را قطع کند و از رابطه با این گونه افراد، بدون ابراز دلیل خاصی طفره می رود.

اگر واقعا با این افراد دوست و یا نزدیک هستید می توانید موضوع را با آن ها در میان بگذارید و به آن ها کمک کنید. چون این افراد با این کار رابطه اجتماعی خودشان را با دوستان و اطرافیانشان تخریب می کنند. در صورتی هم که این افراد در زندگی تان اهمیتی ندارند بهتر است از او دوری کنید.

به هر حال انجام دادن تمریناتی هم چون عبادت، تفکر مثبت، حضور در طبیعت می تواند به افزایش سطح انرژی ها کمک کند و حالت های منفی فرد را از بین ببرد.

 

منبع: مجله دانش یوگا

  • گروه سیمرغ

ازدواج بدون شکست

عشق بالنده، زندگی پاینده

فسمتی از کتاب ازدواج بدون شکست  نوشته ویلیام گلاسرترجمه هدا برازنده

چگونه می توان یک زندگی مشترک موفق و پایدار داشت؟ این سوال چه ازدواج کرده باشیم و چه نکرده باشیم بارها و بارها در طول زندگی به ذهن بسیاری از ما می رسد. همه ما می خواهیم به کیمیای سعادت در زندگی مشترک دست یابیم و آن را برای همیشه پیش خود نگه داریم اما آیا چنین کیمیایی دست یافتنی است؟ اگر بپذیریم که در ازدواج عشق پیوند دهنده ۲ قلب و تعهد ۲ عقل سلیم به یکدیگر، برای طی مسیر پرفراز و نشیب زندگی ضروری است، آن گاه بهتر می توانیم به تلاش زوجین برای باروری عشق وقعی بنهیم. اما اگر عشق را مسکن تمام دردها بدانیم و همانند چشمه زلالی فقط بخواهیم از آن برداشت کنیم، قطعا به ورطه خطا افتاده ایم. به عقیده بسیاری از کارشناسان خانواده، تلقی نادرست زوجین از عشق، صمیمیت، همدلی، یکرنگی و صداقت و نداشتن مهارت های ضروری زندگی همانند گفت وگو، احترام، تشویق و رازداری بسیاری از آن ها را به بیراهه می کشد و مشکلات ریز و درشت زندگی را چنان درهم می تند که به ناچار زوجین با وجود سلیقه مشترک و علاقه اولیه راه خود را از یکدیگر جدا می کنند. چگونه مشترکات به اختلاف نظر می انجامد و علاقه تبدیل به تنفر یا بی اعتنایی می شود؟ گروه خانواده و سلامت تلاش می کند با گشایش بحث هایی در باب خانواده سالم، بهداشت روان در خانواده و بازشکافی مفاهیم ساده و بدیهی هم چون عشق، صمیمیت و همدلی، آگاهی خانواده ها را افزایش دهد و همسران را نسبت به مسیری که باید بپیمایند کمک کند.

یکی از مهم ترین گام هایی که زوجین برای ادامه زندگی مشترک موفق و جلب صمیمیت و محبت باید بردارند، انتخاب آگاهانه و مسئولانه برای بارور کردن عشق در زندگی مشترک است. به گفته هدی برازنده فوق لیسانس روان شناسی بالینی و مترجم کتاب «ازدواج بدون شکست» نوشته ویلیام گلاسر، بسیاری از همسران تصور می کنند پایداری عشق در زندگی کار آسانی است در صورتی که بسیاری از همسران به سرعت ناکامی را در عشق تجربه می کنند. اغلب تصور می کنند عشق خود به خود پایدار و بالنده می ماند و نیازی به باروری ندارد، در حالی که عشق با انتخاب مسئولانه و آگاهانه زوجین ادامه می یابد و رابطه بلندمدت عاشقانه همسران در سایه تلاش و داشتن پشتکار برای برآوردن نیازهای متقابل یکدیگر میسر است.تاکید ما بر کلمه آگاهانه و مسئولانه است. به عبارت دیگر زوجین باید بخواهند رابطه شان رشد یابد زیرا خود به خود هیچ رابطه ای رشد پیدا نمی کند. نمی توان از زوجی توقع داشت بدون توجه و دقت کافی به رابطه شان به بالندگی برسند. آن ها باید به رابطه خود بیندیشند، برای بهبود آن تلاش کنند و آگاهانه به بالندگی عشق در زندگی مشترک خود کمک کنند.

روان شناسی مانند گلاسر برای روشن شدن چنین مفهومی، رابطه همسران را در چارچوب ازدواج با رابطه ۲ دوست مقایسه می کند و می گوید: چه طور است که برخی دوستی ها تا سال ها پایدار می ماند و بسیار عمیق می شود اما برخی ازدواج ها حتی ۲ سال هم دوام نمی آورد؟ مهم ترین علت این است که ما در رابطه دوستی با یک نفر دیگر هرگز طرف مقابل را کنترل نمی کنیم و نمی خواهیم دوستمان را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. این اشتباه مهلک بسیاری از همسران در زندگی مشترک است. اغلب آن ها نمی دانند که هیچ کس نمی تواند فرد دیگری را تغییر دهد و همه قادرند فقط خودشان را تغییر دهند حتی همسران. به این ترتیب به جای این که سعی کنند خود را تغییر دهند سعی می کنند همسرشان را تغییر دهند و از این جاست که ناکامی و تعارض سرباز می کند.

در واقع کنترل یک عامل مخرب بسیار جدی در روابط زوجین است و این عادت نه فقط رابطه زوجین بلکه رابطه خود فرد را با اطرافیان نیز تحت تاثیر قرار می دهد. فردی که می خواهد اطرافیان خود را مطابق میل خودش کنترل کند، بنا به شرایط و موقعیتی که او و اطرافیانش دارند، به ۷کار مخرب روی می‌آورد؛ او برای کنترل کردن طرف مقابل به عیب جویی، سرزنش، شکایت کردن، غرزدن، تهدید کردن، تنبیه کردن و باج دادن به دیگران متوسل می شود و تصور می کند با این شیوه ناکامی هایی را که در محیط اطراف با آن روبه رو است برطرف می کند.

وی در ادامه می گوید: باید دانست هر کسی رفتارهایش را خود انتخاب می کند و ما نمی توانیم کسی را وادار به انجام کاری کنیم. این تغییر دیدگاه باعث می شود فرد بفهمد که فقط می تواند دیگران را ترغیب به تغییر کند و نه مجبور به تغییر. اگر همراه با تغییر دیدگاه، ۷ عادت موثر را جایگزین عادات مخرب خود کنیم، خواهیم دید که هیچ مشکلی در روابط بین همسران غیرقابل برطرف شدن نیست. گفت وگوی همیشگی برای رفع اختلافات، پذیرش طرف مقابل، اعتماد کردن، احترام گذاشتن، تشویق کردن، گوش کردن و حمایت کردن کلیدهای ایجاد یک رابطه موثر و فرآیند حل مسئله در گفت وگوست، اگر در فرآیند گفت وگو زوجین تلاش کنند این اصول را رعایت کنند و دست از کنترل یکدیگر بردارندخواهند توانست رابطه سالم خود را تداوم بخشند. با این عادات مثبت، همسران در واقع به هم اطلاعات می دهند و نیازها و احساسات خودشان را به زبان می آورند و طرف مقابل را آزاد می گذارند تا باتوجه به نیازهایش تشویق شود رفتار نادرست خود را اصلاح کند. اغلب همسران تلاش می کنند با غرزدن و شکایت کردن رفتار همسر خود را اصلاح کنند در صورتی که نمی دانند تغییر رفتار، «انتخابی» است و تا کسی نخواهد تغییر کند، هرگز اتفاقی نخواهد افتاد. مثال گلاسر در این باره جالب توجه است. خانمی را تصور کنید که دوست دارد همسرش شب ها زودتر منزل بیاید و بیشتر در کنارش باشد. او می تواند نیاز خود را با غرزدن و شکایت کردن به زبان آورد که «تو همیشه دیر می آیی» یا «به من اهمیتی نمی دهی». این جملات مملو از شکایت اند، این خانم بهتر است به جای این جملات، احساسات خودش را به زبان آورد مثلا بگوید: «تو ۷ روز هفته دیر می آیی و من دوست دارم بیشتر پیش هم باشیم.»این جمله بیان احساس خانم به همسرش است و هیچ تلاشی برای کنترل طرف مقابل در آن مشاهده نمی شود. بنابراین طرف مقابل مجاب می شود که برای رفع نیاز همسرش برنامه کاری اش را تغییر دهد تا به نیاز او توجه کرده باشد. مثلا ممکن است بگوید برنامه کاری من فشرده است و من نمی توانم تغییرش بدهم و خانم می پرسد پیشنهادت چیست و پس از گفت و گو و همفکری به این نتیجه می رسند که ۲ روز در هفته مرخصی بگیرند تا وقت بیشتری با هم باشند، می بینید که در این شیوه گفت وگو برای حل مسئله، بیان احساسات، احساس همدلی و رفع نیازها گنجانده شده و مسئله ای را نمی توان پیدا کرد که با این شیوه حل نشود.

در چنین گفت وگویی هر دو طرف برنده اند زیرا برای حل مسئله تلاش می کنند و به نتیجه می رسند در حالی که اغلب همسران به بدیهی ترین راهکار و اولین چیزی که به ذهنشان می رسد یعنی غرزدن، شکایت کردن و… روی می آورند و تصور می کنند با این شیوه ها می توانند مشکل شان را رفع کنند، بارها شنیده ایم که زوجین از بی اثر بودن حرفشان بر طرف مقابل شکایت کرده و گفته اند که هزار بار فلان حرف را زدم اما بی فایده است، آن ها غافلند که با عادات مخرب و با شیوه کنترل، هرگز راه به جایی نمی برند زیرا اصولا این شیوه ها بی فایده و بی تاثیرند.

این روان شناس بالینی با اشاره به ۵ نیاز اساسی انسان و تاثیر زوجین بر نیازهای یکدیگر می گوید: همسران می توانند نیازهای یکدیگر را تعدیل کنند تا به وجوه اشتراک بیشتری که موفقیت زندگی مشترک را تضمین می کند، دست یابند. آن ها می توانند با گفت وگو درباره نیازهای خود و طرف مقابل به حل مسئله بپردازند و گفت وگو را جایگزین تعارض و مشکل کنند، البته ترک عادت های مخرب بسیار سخت است و معمولا همه ما به انجام کارها و عادات خود خو کرده ایم اما باید با تغییر دیدگاه درباره نحوه کنترل و سرخوردگی و عصبانیت ناشی از بی فایده بودن آن تلاش کنیم، این واقعیت را بپذیریم که فقط و فقط می توانیم بر رفتار خودمان متمرکز شویم و نمی توانیم دیگری را تغییر دهیم. این نگرش در تمامی روابط از جمله روابط همسران با هم، رابطه با رئیس و همکاران در محیط کار و اطرافیان صادق است و می تواند بسیاری از مشکلات تعامل را با دیگران رفع کند. افزایش آمار طلاق، افزایش تعارضات خانوادگی، طلاق عاطفی و مشکلاتی از این دست نتیجه دشوار بودن ایجاد ارتباط سالم است، ارتباط سالم ۲ انسان در یک رابطه بسیار پیچیده تحت عنوان ازدواج، سهل و ممتنع است و پدیده ای است که پیچیدگی های خاص خودش را دارد. به همین دلیل بیشتر کارشناسان تاکید می کنند برخورد و انتخاب آگاهانه و مسئولانه با ازدواج بسیار مهم است، رابطه سازنده پس از گذشت چند سال از زندگی مشترک نیازمند تعهد ۲ جانبه همسران به پیوندی است که براساس عشق بنا شده است. به عبارت دیگر یک رابطه سالم با خلاقیت، رفتار صحیح، تلقی صحیح از عشق، توجه به باروری آن و دید مسئولانه و آگاهانه به زندگی مشترک توسط همسران ساخته می شود. از این رو عشق آتشین بسیاری از زوجین در سال های اول زندگی کم کم فروکش می کند و گاهی به تنفر تبدیل می شود، زیرا زوجین برای ارتقای رابطه سالم خود و احساس شادی و محبت و عشق بی کار نشسته و تصور می کنند این احساسات باید خود به خود از دل زندگی بیرون بیایند، بنابراین کنار گذاشتن تصورات نادرست و عادت های مخرب، روی  آوردن به عادات موثر رابطه، دست برداشتن از کنترل کردن و دید آگاهانه و مسئولانه به زندگی مشترک می تواند گره بسیاری را از مشکلات ارتباطی زوجین باز کند.

  • گروه سیمرغ

زنان شاد چه می کنند؟


محققان با بررسی و مطالعه عوامل شادی در زنان مختلف به این نتیجه رسیده‌اند که:

1. زنان‌شاد می‌دانند کامل‌گرایی با کمال گرایی متفاوت است، بنابراین به دنبال واقعی نگاه کردن به خود و نقاط ضعف و قوت‌شان هستند و نگاه آرمانی و اید‌ه‌آل‌گرایانه ندارند.
2. زنان شاد می‌دانند ارزش‌ آن‌ها بستگی به این ندارد که چه دارند و چگونه به نظر می‌رسند.برای آن‌ها مهم این است که از چه روابط موفق و سلامت احساسی برخوردارند.
3. زنان شاد می‌دانند تنها خودشان هستند که می‌توانند کاری برای شادبودن خود انجام دهند و نباید آن را به دیگری واگذار کنند و از دیگران انتظار داشته باشند.
4. زنان شاد درک می‌کنند امروز تنها روزی است که می‌توانند از آن مطمئن باشند.آن‌ها می‌دانند که از این روز چگونه بیشترین استفاده را کنند.
5. زنان شاد می‌دانند که با «نه گفتن» به دیگران فرصتی را پیدا می‌کنند که به خودشان «آری» بگویند.
6. زنان شاد اهمیت داشتن قدرت شخصی را درک می‌کنند و این باور را دارند که زندگی‌شان متعلق به خودشان است نه وابسته به دیگران.
7. زنان شاد قدرت انتخاب در زندگی را باور دارند بنابراین به انتخاب‌های زندگی‌شان توجه ویژه‌ای می‌کنند.
8. زنان شاد از قدرت بخشش مطلع هستند، چرا که می‌دانند بخشیدن به یک فرد کمک به او نیست بلکه کمک کردن به خودشان است.
9. زنان شاد برنامه ویژه‌ای برای وقت گذراندن با خود دارند و برای شاد زیستن برنامه‌ریزی‌ می‌کنند.
10. زنان شاد هرگز موقعیت‌های بد و اتفاقات ناخوشایند را فراگیر و همیشگی‌ نمی‌دانند و آن را شخصی ارزیابی نمی‌کنند.
11. زنان شاد می‌دانند که خوشبختی و شادمانی بدون تلاش و زحمت نیست، بنابراین در مواقع بروز مشکلات به دنبال حل مسأله و یافتن راه‌حل‌های منطقی هستند.
12. زنان شاد می‌دانند که در هرمرحله از زندگی، چیزی را از دست خواهند داد اما در مقابل، چیزی را هم به‌دست می‌آورند.
13. زنان شاد می‌دانند بخشی از هویت آن‌ها به شغل و کاری که انجام می‌دهند مربوط می‌شود، اما هرگز اجازه نمی‌دهند همه‌ هویت‌شان را کارشان رقم بزند.
14. زنان شاد می‌دانند که می‌توانند صاحب همه چیز شوند، اما لزوماً همه چیز را در یک زمان به دست نمی‌آورند.
15. زنان شاد می‌دانند نگرش مثبت، روابط ارزشمند و زندگی پرمعنا اجزای تشکیل‌دهنده‌ شادمانی و خوش‌بختی هستند.
16. زنان شاد خود را باور دارند، قدر‌شناس و عامل‌ هستند.
17. زنان شاد مقایسه نمی‌کنند زیرا می‌دانند همیشه کسانی وجود دارند که بیش از آن‌ها دارند.
18. زنان شاد می‌دانند اعتراف‌‌کردن به مسائلی که وجود دارد نخستین قدم برای تغییر دادن است.
19. زنان شاد به هر قیمتی وارد یک رابطه عاطفی نمی‌شوند.آنها ترجیح می‌دهند عشق برابر و پایدار و با‌ثبات را تجربه کنند.
20. زنان شاد به دنبال یادگیری و تغییر هستند و هیچ گاه قدرت خلاقیت خود را دست‌کم نمی‌گیرند.
وقت را تلف نکنید. به این موضوعات فکر کنید و آن‌ها را اجرا کنید. این ۲۰ اصل به عنوان راز‌هایی برای تبدیل شدن به یک زن شاد زندگی شما را دگرگون می‌کند. فراموش‌نکنید که هیچ لوازم آرایشی به‌اندازه‌ «شادی» شما را زیبا نمی‌کند.

ب.د

  • گروه سیمرغ

بررسی گاتمن در ازدواج های موفق و نا موفق 


موسسه گاتمن یک موسسه آموزشی و پژوهشی در زمینه روانشناسی خانواده، طلاق و فرزند پروری است. جان گاتمن (John Gottman) که بنیان‌گذار این موسسه است و  در دانشگاه سیاتل به تدریس و پژوهش می‌پردازد در ۴۰ سال گذشته بر روی هزاران زوج پژوهش‌هایی انجام داده و در زمینه پایداری ازدواج و پیش‌بینی طلاق بسیار مشهور است. تلاش‌های او در زمینه ازدواج و فرزند پروری سبب شده است که او صدها جایزه بزرگ را بدست آورد. دکتر گاتمن در چند دهه گذشته یکی از ۱۰ درمانگر بانفوذ در حیطه روان درمانی بوده است. او به همراه همسرش جولی گاتمن که هم اکنون رئیس موسسه گاتمن است پژوهش‌های جالبی انجام می‌دهند.

جان گاتمن

جان گاتمن

پژوهشگران موسسه گاتمن به رهبری جان گاتمن در یک پژوهش موفقیت آمیز سعی نموده‌اند که خوشبختی یا طلاق زوجین را از روی برخی عوامل پیش‌بینی کنند. به همین منظور آن‌ها در آخر هفته‌ها زوجین را دعوت می‌کنند تا در یک آپارتمان با امکانات کامل به همراه آینه یک طرفه زندگی کنند. این خانه که “آپارتمان عشق” نامیده می‌شود این امکان را به پژوهشگران می‌دهد که تعاملات صدها زوج را بررسی کنند و بتوانند با دقت ۹۰ درصد طلاق را پیش بینی کنند.

موسسه گاتمن

از نظر دکتر جان گاتمن علایمی که پیش‌بینی کننده طلاق هستند عبارتند از:

- شروع یک مشاجره با شدت زیاد

- انتقاد از همسر به جای گلایه کردن

- نشان دادن تنفر و انزجار

- دفاعی بودن زیاد

- فقدان تأیید طرف مقابل در روابط

- زبان بدنی منفی

زوج های خوشبخت چه کار می کنند؟

اما علاوه بر پیش‌بینی طلاق، جان گاتمن می‌گوید که می‌توان خوشبختی و بهبود روابط زوجین را در طول سالیان بعدی نیز پیش بینی کرد. گاتمن در پژوهش‌هایش دریافته است که اگر هر زوج در هفته فقط ۵ ساعت را صرف زندگی مشترکشان کنند روابط شان بهتر خواهد شد. کاری که زوج‌های خوشبخت می‌کنند را به شما توصیه می‌کنیم که عبارتند از:

- خداحافظی: این زوج‌ها هر روز قبل از خداحافظی، درباره کارهایی که قرار است در آن روز بکنند سوالاتی از همدیگر می‌کنند (۲ دقیقه در روز، ۵ روز در هفته، جمعاً ۱۰ دقیقه).

- تجدید دیدارها: این زوج‌ها در پایان هر روز کاری یک گفتگوی آرام و بی استرس با هم دارند. در این فرصت آن‌ها می‌توانند روابط خود را عمیق‌تر سازند و از خستگی و دلمشغولی‌های هم آگاه شوند (۲۰ دقیقه در روز، ۵ روز در هفته، و جمعاً ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه در هفته).

- محبت: این زوج‌ها محبت خود را از طریق رفتارهایی همچون لمس کردن هم، روابط عاشقانه و بخشش در مواقع مناسب ابراز می‌کنند (۵ دقیقه در روز، ۷ روز در هفته و جمعاً ۳۵ دقیقه در هفته).

- قرار هفتگی: این زوج‌ها یک قرار هفتگی دو نفره در فضایی خلوت و آرامش بخش برای تازه کردن عشق خود دارند (۲ ساعت در هفته).

- تحسین هم و قدردانی: این زوج‌ها هر روز حداقل ۵ بار قدردانی و محبت صادقانه‌ای بین خود رد و بدل می‌کنند (۵ دقیقه در روز، ۵ روز در هفته، و جمعاً ۳۵ دقیقه در هفته).

بنابراین با توجه به کارهایی که زوج‌های خوشبخت انجام می‌دهند می‌بینیم که انجام این کارها زیاد زمان‌بر نیست. اما همین کارهای به ظاهر ساده می‌تواند روابط زناشویی زوجین را به طرز شگفت انگیزی بهتر کند.

منبع

سایت رسمی موسسه گاتمن

ب.د

  • گروه سیمرغ

زن

چند پیشنهاد ساده برای حل دعواهای زن وشوهرها

مناسب ترین شیوه برای آشتی کردن و پایان دادن به مشاجره های زناشویی استفاده از روش دیالکتیک است.
_ زندگی یک فیلم خانوادگی نیست، گاهی این‌که توقع داشته باشیم همسرمان مثل شخصیت فلان سریال در هنگام دعوا برایمان نامه عاشقانه بنویسد، خیلی اشتباه است. بپذیریم که زندگی واقعی و خصوصیات همسرمان، آن چیزی است که باید با آن زندگی کنیم، نه رویاهای دوران نوجوانی.

_ اگر بخواهیم منتظر پیش‌قدم شدن همسرمان بشویم شاید کار از کار بگذرد. اگر زمان دعوا طولانی شد، باید ببینیم درازای چیزی که به دست می‌آوریم چه چیزی را از دست می‌دهیم.

_ یادتان باشد شما به‌زودی باهمسرتان آشتی می‌کنید، اما تصویری که از او در هنگام ناراحتی در ذهن دیگران می‌سازید، هرگز فراموش نمی‌شود. در زمان قهر و دلخوری با دیگران در مورد همسرتان صحبت نکنید.

_ با همسرتان صحبت کنید. از همین دلخوری پیش‌آمده، شروع کنید و از گذشته‌های دور یاد نکنید. پس از رفع دلخوری او را وادار نکنید به گناهش اعتراف کند و از شما عذر بخواهد. این امر غرورش را می‌شکند و این کار وضع را بدتر می‌کند.

_ مادربزرگم می‌گفت: زن و شوهر حتی در موقع قهر هم باید بالشتشان کنار هم باشد. هیچ‌وقت به خاطر این‌که قهر هستید، جای خوابتان را جدا نکنید. اصلاً گاهی دلخوری‌های کوچک خیلی ساده به خاطر یکجا خوابیدن برطرف می‌شود، اما دلخوری‌های ریشه‌ای را باید بعد از برطرف شدن به این روش، با گفتگوی صحیح حل کرد.

_ و در آخر این جمله مرحوم شکیبایی را در خانه‌تان عملی کنید: “چه معنی داره تو این خونه کسی با کسی حرف نزنه”‌؛ حتی در موقع دلخوری و قهر هم در حد ضرورت صحبت کنید.

یک روش ساده برای حل همه دعواها
مناسب ترین شیوه برای آشتی کردن و پایان دادن به مشاجره های زناشویی استفاده از روش دیالکتیک است. پیش فرض این روش آن است که یک فکر یا یک جمله هم می تواند هم درست باشد و هم غلط. به کار بردن قیدهای احتمالی مانند گاهی، برخی اوقات و… در این روش بسیار دیده می شود و از قیدهای مطلق مثل همیشه، هیچ وقت پرهیز می شود. در روش دیالکتیک، مطلق اندیشی و باید و نباید ها وجود ندارد. در دل این شیوه همدلی وجود دارد و احترام به تفاوت های فردی در آن نهفته است. این روش به ما می گوید همسر ما حتی بعد از دعوا هم انسان بدی نیست و مسلما دارای برخی ویژگی های مثبتی است که باعث برتری او نسبت به دیگران در انتخاب مان شده که می توان با تکیه روی آن خصوصیات پیشقدم آشتی کردن شد. مثلا اگر زوجی در باره مسئله پیش پا افتاده ای مثل اینکه عید امسال اول باید به خانه کدامیک از والدین بروند مشاجره کنند، به راحتی با این دیدگاه می توانند مسئله را حل کنند. مثلا عید امسال اول به منزل خانواده تو می رویم و عید سال آینده به دیدن خانواده من می رویم.

ب.د
  • گروه سیمرغ

اغلب ما "سواد رابطه نداریم"...

اما این سواد رابطه یعنی چه؟

1- انتخاب خوب بلد نیستیم!!!

اغلب کسی را برای همزیستی انتخاب می کنیم  که مشخصه های مورد علاقه ما را ندارد ، یا بسیار کم دارد.
اما تحت تأثیر حس های لحظه ای ، اختلالات هورمونی ، تعابیر غلط ، جو زدگی و ...  انتخاب می کنیم...
بعد از مدتی ، آن حس لحظه ای که از بین رفت ، شروع می کنیم به یکی توی سر خودمان زدن و یکی توی سر آن بیچاره!!!
" انتخاب خوب " یعنی برگزیدن کسی که بیشترین شباهت را با ما دارد ، و بیشترین قدرت درک را از شرایطمان. و متقابلا ، بیشترین شباهت و بیشترین درک را می توانیم نسبت به  او داشته باشیم . و شباهت البته به معنای یکسانی نیست.

2- فقدان مطلق شناخت از خود !!!

اکثریت مطلق ما از ان چه هستیم و دوست داریم باشیم ، شناختی نداریم . دمدمی مزاج و بسیار تند خو و تغییر  ناپذیریم ، اما تلاشی نمی کنیم برای آن که بدانیم واقعا که هستیم !!!

از علائق خود ، از خواسته ها و نیاز ها ، و از ان چه در یک رابطه طلب می کنیم شناختی نداریم . این فقدان شناخت در نهایت سبب می شود در هیچ رابطه ای دوام نیاوریم ، زیرا تعریفی از حس خوشبختی نداریم.

3- بحران  عدم تعادل !!!

بلد نیستیم آهسته و پیوسته دوست بداریم.

در ابتدای رابطه انچنان  تند میرانیم که نفسمان بند می آید.

تمام انرژی خود را در همان روز ها و هفته های اول رابطه خرج می کنیم ، توقع طرف مقابل را بالا میبریم و بعد از مدتی باتریمان که خالی شد شروع می کنیم به بهانه گیری و تلاش برای فرار و ...

" تعادل داشتن در رابطه " یعنی دوست داشتن  خود را با ریتمی ملایم اما ماندگار افزایش دهیم ، و نیز نیازمان به دوست داشته شدن را به تدریج به آن که دوستش داریم نشلن بدهیم. نه خفه اش کنیم و نه وادارش کنیم خفه مان کند.

4- قدرت تحلیل نداریم !!!

اتفاقات ناگهانی ، جزئی تفکیک ناپذیر از رابطه اند. مثلا ممکن است در میانه های یک رابطه عاطفی بفهمیم مردی یا زنی که دوستش داریم ، عادتی یا اخلاقی دارد که برای ما تحملش سخت است . آیا تحلیل می کنیم ؟ به بررسی جزئیات میپردازیم ؟ راهکارهای مختلف را با حضور و اطلاع خودش بررسی می کنیم ؟

البته که نه ... چرا که واکنش لحظه ای و  آنی  و سلبی از خود نشان می دهیم.

توانایی تحلیل ،دستاورد پختگی است وتا زمانیکه ما در آغاز هر رابطه ای برای خودمان چنان وانمود می کنیم که انگار اولین تجربه ی عاطفی ماست، این بازی ذهنی غلط بر ما غلبه می کند و اجازه نمی دهد که تحلیل و درک درست،مانع از بروز تنش ها و در نهایت جدایی شود.

5- بلد نیستیم بفهمیم دنیای آدمهه با هم فرق دارد!!! توقع داریم کسی که با ماست ،خود ما باشد.

حتی حاضر نیستیم به نیازها ،خواسته ها و علائق او توجه کنیم.

غرور خودمان را بسیار دوست داریم اما توقع داریم او غرور و خواسته و نیاز نداشته باشد.

ودرکش سخت است برای ما که بفهمیم  او دنیایی دارد  که خودش ساخته ،و آن را صرفا با ما به اشتراک گذاشته . نه که بخواهد بر اساس خواسته ی ما ،دنیای تازهای بسازد.

*** بلد نیستیم کنار هم باشیم ***!!!

6- و چه خوب است که وقتی از نظر : روحی،جسمی،مالی،خانوادگی و غیره شرایط متعادل نداریم ،از شروع کردن رابطه ی عاطفی بپرهیزیم.

که این عدم تعادل تنها آسیب پذیری خودمان را بیشتر می کند . و خوبتر آنکه ،همیشه یادمان باشد که : غالب آدمها شبیه هم نیست وجای خالی کسی را نمی شود با بودن کسی دیگر پر کرد...

ب.د

 

 

 

 

  • گروه سیمرغ

خطاهای شناختی 

(قسمت دوم)


9- بایدها: رویدادها را بر مبنای این که چطور باید می بودند تفسیر می کنید و نه بر مبنای این که واقعاً چطور هستند. مثلاً: "باید خوب عمل کنم، و اگر خوب عمل نکنم یعنی شکست خورده ام." انتظار دارید که اوضاع آن طور باشد که شما می خواهید وانتظار دارید. همیشه این انتظار محقق نمی شود و یا با درصد کمتری محقق می شود. به طورمثال: نوازنده بسیار خوبی پس ازنواختن یک قطعه دشوارپیانوبا خود گفت:" نباید این همه اشتباه می کردم." آنقدر تحت تأثیر این عبارت قرار گرفت که چند روز متوالی حال و روز بدی داشت.

انواع واقسام کلماتی که«باید» را به شکلی تداعی می کنند، همین روحیه را ایجاد می نمایند. آن دسته از عبارت های «باید»دار که بر ضد شما به کار برده می شوند، به احساس تقصیر و نومیدی منجر می گردند. اما همین باورها،اگر متوجه سایرین و یا جهان به طور کلی شود منجر به خشم و دلسردی می گردد." نباید این قدر سمج باشد."

خیلی ها می خواهند با «باید»ها و «نباید»ها به خود انگیزه بدهند. " نباید آن شیرینی را بخورم." این نوع فکر اغلب بی تأثیر است زیرا «باید»ها تولید تمردد می کنند و اشخاص تشویق می شوند که درست برعکس آن را انجام دهند.

  • گروه سیمرغ

خطاهای شناختی



به نظر می رسد افسردگی، بیقراریی، رقابت های نا صحیح ،خشونت ،پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیرعادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند.شاید بسیاری از گرفتاری های مردم به دلیل آلوده بودن افکار ما به این نوع خطاها باشد .
آلبرت اِلیس روان شناس معروف ،این خطاها را شناسایی و در قالب ده خطای شناختی  معرفی نموده است .
انسانهایی که تفکرغیر منطقی دارند و یا خطاهای شناختی در افکارشان هُویدا است ، در بسیاری از موارد اطلاع چندانی از این خطاهاندارند . شاید عدم اطلاع ، باعث آ لودگی این افکار با خطاهای شناختی می شوند.
1-  ذهن خوانی : شما فرض را بر این می گذارید که می دانید آ دم ها چه فکر می کنند بی آن که شواهد کافی در مورد  افکارشان داشته باشید. مثلاً:" او فکر می کند من یک بازنده ام ."

2- پیش گویی : آینده را پیش بینی می کنید .
پیش بینی می کنید که اوضاع بد تر خواهد شد یا خطری در پیش است. مثلاً:"در امتحان قبول نخواهم شد" یا " این شغل را به دست نخواهم آورد."

3- فاجعه سازی : شما بر این باورید که آنچه اتفاق افتاده است یا اتفاق خواهد افتاد آن چنان دردناک و غیر قابل تحمل  خواهد بود که شما نمی توانید آن را تحمل کنید . مثلاً " اگر در امتحان رد شوم  ، وحشتناک است ."

  • گروه سیمرغ

خانواده های سالم چگونه اند؟

ویژگی های خانواده خوشبخت

بعضی ها فکر می کنند همین که با همسر و فرزندانشان مشکل آنچنانی ندارند وصدای داد و بیدادشان،گوش فلک راکر نمی کند،خانواده سالمی دارند.آنها تصور می کنند،اگر اهل اعتیاد نیستند وتا به حال پایشان به پاسگاه پلیس  ودادگاه  کشیده نشده،پس جزو خانواده های سالم  این مملکت هستند.درستی یا نادرستی تصورشان با خودشان، اما روانشناسان ،ویژگی های دیگری را در مورد یک خانواده سالم عنوان کرده اند.
خانواده هایی که بتوانند خود را به تعادل برسانند و درگیر یا مغلوب مشکلات  مختلف و موقعیت های چالش انگیز نگردند واز پا نیفتند و بتوانند از سیستم سالم مُراوده وارتباط مطلوب ،مرز متناسب،و...برخوردار گردند،در چرخه خود از سلامت وانسجام مناسبی برخوردار گردیده واعضاء آن، خوشبختی وشادکامی را به صورت روشن تری احساس می کنند.

ببینید خانواده تان ویژگی های زیر را دارد:
  • گروه سیمرغ