سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است




 

فوت کوزه گری

استاد کوزه گری بود که خیلی با تجربه بود و کوزه های لعابی که می ساخت خیلی مشتری داشت .

شاگردی نزد وی کار می کرد که زرنگ بود و استاد به او علاقه داشت و تمام تجربه های کاری خود را به او یاد داد .

شاگرد وقتی تمام کارها را یاد گرفت . شروع به ایراد گرفتن کرد و گفت مزد من کم است . و کم کم زمزمه کرد که من می توانم بروم وبرای خودم کارگاهی راه اندازی کنم و کلی فایده ببرم .

هرچه استاد کوزه گر از او خواهش کرد مدتی دیگر نزد او بماند تا شاگردی پیدا کند و کمی کارها را یاد بگیرد تا استاد دست تنها نباشد ، پسرک قبول نکرد و او را دست تنها گذاشت و رفت .

 

شاگرد رفت و کارگاهی راه اندازی کرد وهمانطور که یاد گرفته بود کاسه ها را ساخت و رنگ کرد و روی آن لعاب داد و در کوره گذاشت . ولی متوجه شد که رنگ کاسه های  او مات است و شفاف نیست .

دوباره از نو شروع کرد و خاک خوبتر انتخاب کرد و در درست کردن خمیر بیشتر دقت کرد و بهترین لعاب را استفاده کرد و آنها را در کوره گذاشت ولی باز هم مشکل قبلی بوجود آمد .

شاگرد فهمید که تمام اسرار کار را یاد نگرفته . نزد استاد رفت و مشکل خود را گفت . و از استاد خواهش کرد که او را راهنمائی کند .

استاد از او پرسید که چگونه خاک را آماده می کند و چگونه لعاب را تهیه می کند و چگونه آنرا در کوره می گذارد . شاگرد جواب تمام سوالها را داد .

استاد گفت : درست است که هر شاگردی باید روزی استاد شود ولی تو مرا بی موقع تنها گذاشتی . بیا یک سال اینجا بمان تا شاگرد تازه هم قدری کار یاد بگیرد و آن وقت من هم تو را راهنمائی خواهم کرد و تو به کارگاه خودت برو .

شاگرد قبول کرد یکسال آنجا ماند ولی هر چه دقت کرد متوجه اشتباه خودش نمی شد . یک روز استاد او را صدا زد و گفت بیا بگویم که چرا کاسه های لعابی تو مات است .

استاد کنار کوره ایستاد و کاسه ها را گرفت تا در کوره بگذارد به شاگردش گفت چشمهایت را باز کن تا فوت وفن کار را یاد بگیری .                            

استاد هنگام گذاشتن کاسه ها در کوره به آنها چند فوت می کرد . بعد از او پرسید : ” فهمیدی “ . شاگرد گفت : نه . استاد دوباره یک کاسه دیگر برداشت و چند فوت محکم به آن کرد و گرد وخاکی که از آن برخاسته بود به شاگرد نشان داد و گفت : این فوت و فن کار است ، این کاسه که چند روز در کارگاه می ماند پر از گرد و خاک می شود در کوره این گرد وخاک با رنگ لعاب مخلوط می شود و رنگ لعاب را کدر می کند . وقتی آنرا فوت می کنیم گرد وغبار پاک می شود و لعاب خالص پخته می شود و رنگش شفاف می شود . حالا پی کارت برو که همه کارهایت درست بود و فقط همین فوت را کم داشت  

این مثل اشاره به کسی دارد که بسیار چیزها می داند ولی از یک چیز مهم آگاهی ندارد .

 


  • گروه سیمرغ


  • گروه سیمرغ

حکایتی از ابوسعید ابوالخیر


روزی ابوسعید ابوالخیر درمسجدی سخنرانی داشت. مردم ازتمام شهرها و روستاهای اطراف برای شنیدن سخنان او در آنجا جمع شده بودند. مسجد کاملاً پر شده و جای نشستن نبود. تعدادی از مردم به ناچاردر بیرون مسجد نشسته بودند. یکی از شاگردان ابوسعید بانگ برآورد و گفت: ای مردم شما را به خدا از آنجا که نشسته اید برخاسته و یک قدم پیش بگذارید. همه مردم برخاستند ویک قدم به جلو آمدند.

نوبت به سخنرانی ابوسعید رسید. او از سخنرانی خودداری کرد. مردم که از راه دور و نزدیک آمده و مدتی نیز در مسجد به انتظار نشسته و خسته شده بودند، شروع به اعتراض کردند.

ابوسعید پس ازمدتی سکوت لب به سخن گشود و گفت: تمام آنچه را که من می خواستم بگویم، شاگردم به شماگفت.

شما یک قدم به جلو حرکت کنید خداوند ده قدم به شما نزدیک می شود.


ب.د



  • گروه سیمرغ

« نوآموختگی »

( قسمت اول)

1- نوآموختگی چیست؟

تىٔوری بسیارمهم و جالبی که اولین بار توسط دانشمند روسی « ایوان پاولوف » بر سر زبان ها افتاد تىٔوری «شرطی شدن» است. بعدها دکتر هرنل هارت پس از مدت ها بررسی و فهمیدن این که در چه حالتی این شرطی شدن به سهولت در انسان انجام می گیرد، تىٔوری ای ساخت که آن را « اتوکاندیشنینگ » یعنی خودشرطی کردن یا نوآموختگی نامید.

نوآموختگی یا اتوکاندیشنینگ، یعنی شرطی کردن خود به رفتار یا گفتار یا پنداری که مورد نظر ماست.

2- تعریف نوآموختگی

وقتی دو محرک، دو احساس را توأماً تحریک کند و این تحریک مکرر شود، نتیجه اش این می شود که اگر یکی از دو محرک حذف گردد، محرک دوم کار محرک حذف شده را انجام می دهد. مثال: اگر دیدن یارعزیزی، شما را شاد کند، و توأم با دیدن او، بوی عطر خوشی از او به مشام شما برسد، و این موضوع چندین بار تکرار گردد، بوی آن عطر را در هر جای دیگر هم استشمام کنید، حالت شادی و وجدی متناسب خاطره و مهری که به آن یار عزیز دارید، در شما ایجاد می گردد.

  • گروه سیمرغ



دریافت نوانما
حجم: 2.11 مگابایت

  • گروه سیمرغ

داستان کوتاه کلاس فلسفه

داستان کوتاه و آموزنده کلاس فلسفه , داستان زیبای استاد و دانشجوها

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود

را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت ، وقتی کلاس شروع شد بدون هیچ کلمه ای

یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد

سپس از شاگردان خود پرسید که ، آیا این ظرف پر است ؟ و همه دانشجویان موافقت کردند

سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد

سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛

سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.

بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند

او یکبار دیگر پرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند : بله

بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد

و گفت : در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم! همه دانشجویان خندیدند

در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت : حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمایی از زندگی شماست

توپ های گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند ( خدا ، خانواده تان ، فرزندانتان ، سلامتیتان ، دوستانتان و مهمترین علایقتان )

چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها باقی بمانند ، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود

اما سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان ، خانه تان و ماشین تان

ماسه ها هم سایر چیزها هستند  مسایل خیلی ساده.

پروفسور ادامه داد : اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان

اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه

به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین

با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین

همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابی ها هست همیشه در دسترس باشین

اول مواظب توپ های گلف باشین چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند

موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین بقیه چیزها همون ماسه ها هستند

یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟

پروفسور لبخند زد و گفت : خوشحالم که پرسیدی

این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست

همیشه در زندگی شلوغ هم جایی برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست!


ب.د

  • گروه سیمرغ


آهنگ : نگران نباش - امیرعلی بهادری     
متن آهنگ
:


نگران آیندتی دلشوره داری تو هر حالتی
نمیدونی چی خوبه چی بد
نمیدونی چیکار باید کرد
مسیرت از سنگ پُر میشه
دلت یه وقتایی دلخور میشه
از این و اون..
اما بدون
که هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی
نگران نباش
چون هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی
نگران نباش..

به خط های مستقیم مسیرت
خیره شو و هیچ وقت اسیر پشت سر نشو
تو خاطره نرو
مثل باد از کنار آدما رد شو
بزار پشت سرت بگن به هم
این دیوونه رو بگن این دیوونه رو..
فقط تو خلوت
بگو با خودت همش بگو
بگو هر سقوط یعنی شروع ِ پروازم
تمومه دنیا
اگه دست به دست هم بدن
سر راه تو یه سد بشن بازم..

هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی
نگران نباش
چون هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی
نگران نباش

♫♫♫

نگران آیند‌تی دلشوره داری تو هر حالتی
اگه یه وقتایی ترسیدی
اگه جواب خوبی رو بدی دیدی
بدون
برگشتن ورق نزدیکه
دنیا همیشه تنگ و کوچیکه
یه روزی روبرو میشی با آرزوت

به خط های مستقیم مسیرت
خیره شو و هیچ وقت اسیر پشت سر نشو
تو خاطره نرو
مثل باد از کنار آدما رد شو
بزار پشت سرت بگن به هم
این دیوونه رو بگن این دیوونه رو..
فقط تو خلوت
بگو با خودت همش بگو
بگو هر سقوط یعنی شروع پروازم
تمومه دنیا
اگه دست به دست هم بدن
سر راه تو یه سد بشن بازم..

هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی
نگران نباش
چون هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی
نگران نباش
هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی
چون هر چی که باید اتفاق بیفته
میفته یه روزی

زندگی فقط آب تنی کردن در حوضچه ی اکنون است ، نه غرق شدن
برای تغییر دادن اول باید باور کرد

باید باور کرد..

 

 

دریافت آهنگ
حجم: 3.99 مگابایت

دریافت نماهنگ
حجم: 2.14 مگابایت




  • گروه سیمرغ

مدیریت زمان


شما چه قدر برای وقتتان ارزش قاىٔلید؟ تابه حال چقدر برای وقتتان برنامه ریزی کرده اید؟ تا چه حد به اهدافتان دست یافته اید؟ 

« یکی از این روزها هیچ یک از این روزها نیست. امروز روزی است که باید کاری بزرگ را آغاز کنیم. چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.»

شخصیت زمانی شما کدام است؟

هریک از ما یک شخصیت زمانی خاص داریم که در ابتدا باید شخصیت زمانی خود را بشناسیم. بعضی ها دقیقه نودی هستند، یعنی زندگی در بحران. بعضی ها بسیار صبورند و گذر زمان را اصلاً شناسلیی نمی کنند. بعضی ها برعکس عجول هستند و عده ای دوست دارند عمیق شده و در موقعیت های مختلف تجربه کسب کنند و... .عده ای بیشتر در زمان گذشته زندگی می کنند و عده ای درست برعکس در آینده زندگی می کنند. عده ای نیز بیشتر در زمان حال هستند. پس ابتدا خود را بشناسید و بدانید که چه شخصیت زمانی ای دارید، چرا که برنامه ریزی برای هر یک ازآنها متفاوت است.

زمان پدیده ای سه بُعدی است.

زمان سه بُعد دارد: بُعد اول حرکت است.زمان به طرف جلوست واصلاً در اختیار ما نیست و نمی توانیم جلوی آن را بگیریم. بُعدی از زمان که در اختیار ما نیست طول زمان نامیده می شود.
اما ما عرض زمان را هم داریم، عرض زمان یعنی اینکه من می توانم کاری  نیز انجام دهم . مثلاً از نقطه A به نقطه B بروم و با خود یک کتاب هم میبرم، دیگری چند کتاب وشاید همراه کتاب وسایل دیگری هم میبرد.پس افراد می توانند عرض زمان خود را گسترش دهند.بُعد سوم این است که ما دنبال چه نتیجه ای هستیم ،که به نقطه وحدت برسیم. پس این هم می شود عمق زمان و بُعد سوم. پس یک محصول تابع طول زمان، عرض زمان و عمق زمان در راستای یک هدف است و اینجاست که عرض زمان و عمق زمان ارزش پیدا می کنند چون در اختیارماست. بیاییم از این پس روی عرض زمان کا کنیم ولی هدفمند و دایم. وقتی کاری انجام می دهید از خودتان سؤال کنید دیگر چه؟ عرض زمان تابع آگاهی و توانمندی افراد است و همه ما که این را می دانیم می توانیم به عمق زمان مان تسلط داشته باشیم.

آیا زمان به طور یکسان در اختیار همه است؟

اگر زمان را سه بُعدی ببینیم خیر. مهمترین آدم ها که عرض و عمق زمانشان تغییر می کند در آگاهی آنهاست. میزان آگاهی افراد است که باعث می شود پکیج های زمانی یکسانی نداشته باشند.
کلام آخر اینکه اقدام کنید. بسیاری از موقعیت های شما در آینده از چگونگی برنامه ریزی اکنونتان رقم می خورد.


ب.د

  • گروه سیمرغ

  • گروه سیمرغ

  • گروه سیمرغ