سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است

ترجمه بهترین متن نیویورک تایمز در سال 2014 به قلم 

فرهاد زرین

ذره ذره, محبت را باختم و شکست را بردم.

وقتی که در برنامه ریزی سال نو(کریسمس) همسرم را به زور با کسانی که دوست نداشت به سفر بردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی که پول پس انداز مشترک را برای خرید بی ام و آخرین مدل خرج کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی که در جمع خانوادگی جواب دندان شکنی به برادر و مادرش دادم و سر جا نشاندمشان, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی برای خریدهای ریز و درشت زنانه برچسب حماقت به همسرم زدم و وانمود کردم که گریه اش را ندیدم و پولش را بودجه بندی کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی در گردش یک روزه جلوی دوستان, عیب های همسرم را گفتم و همه خندیدیم و کمی سر به سرش گذاشتم و کارهایش را مسخره کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی دلش میشکست و ناراحت میشد و میخواستم زیادی لوس نشود و محل اش نمیگذاشتم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی سعی میکردم جلو دیگران وانمود کنم که من عاقلترم و اشتباهات تقصیر اوست و تنهایش میگذاشتم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی سعی نمیکردم که مانند او شوم و او هم, مانند من,,,فکر میکردیم که بردیم, اما هر دو به تساوی باختیم.

زندگی و محبت را ذره ذره باختیم و شکست را طی بیست و پنج سال بردیم.

همدلی یعنی وقتی یکی از زوجین گریه میکند, دیگری شوری اشک را در خودش حس کند.

همدلی یعنی مبارزه با خودخواهی به خاطر دیگری.

  • گروه سیمرغ



  • گروه سیمرغ



دریافت
حجم: 2.11 مگابایت

  • گروه سیمرغ


در یک رستوران سوسکی از جایی پرواز کرده و بر روی لباس خانمی نشست.

آن خانم از ترس با صدایی لرزان و صورتی وحشتزده شروع به فریاد زدن کرد و درحالیکه به هوا می پرید از روی ناامیدی سعی میکرد با دو دستش از شر سوسک خلاص شود.

واکنش او مسری بود بطوریکه دیگر خانمها هم دچار وحشت شدند.

بالاخره ان خانم سوسک را از خود دور کرد، اما دوباره این حشره بر روی لباس خانم دیگری از هم گروهیهایش نشست.

حالا نوبت خانم دیگر گروه بود تا این ماجرا را ادمه دهد.

پیشخدمت رستوران برای نجات آنها خودش را شتابزده به آنها رساند.... نهایتا در پرش بعدی، سوسک بر روی پیراهن پیشخدمت نشست! 

پیشخدمت محکم سرجایش ایستاد و خودش را کنترل کرد و رفتار سوسک را بر روی پیراهنش تحت نظر گرفت.

وقتی او باندازه کافی مطمئن شد، با دو انگشتش سوسک را گرفت و به خارج از رستوران پرتاب کرد! 

درحالیکه این ماجرای سرگرم کننده را تماشا کرده و قهوه ام را مزه مزه میکردم افکاری از سرم می گذشت که موجب حیرتم شده بود....

آیا سوسک مسئول رفتار اختلال آمیز آنها بود؟ اگراینطور باشد پس چرا پیشخدمت رستوران دچار این پریشانی نشد؟

او رفتارش را به جد کنترل کرد.

این سوسک نیست که باعث ناراحتی آنها شد بلکه ناتوانی خانمها در کنترل آشفتگی است که توسط سوسک به وجود آمده بود. حالا دلیل آن تربیت و فرهنگ و شخصیت و شرایط، هر چه که باشد؛ نکته قابل توجه در اینجا خروجی رفتار قابل مشاهده اشخاص می باشد...

من اینطور فهمیدم که این فریاد پدرم، رئیسم و بالاخره همسرم نیست که باعث اشفتگی من می شود، بلکه این ناتوانی من در کنترل آشفتگیهائیست که به علت فریادهایشان بوجود میآید که مرا ناراحت میکند...

این ترافیک جاده نیست که مرا ناراحت و آشفته میکند بلکه ناتوانی من در کنترل آشفتگیهائی است که در اثر ترافیک بوجود آمده.... عدم رضایت من که «بیشتر» آن فقط درونی ست و درون ذهن من فقط اتفاق می افتد؛ باعث و بانی ناراحتی من می شود....

عکس العمل من نسبت باین مشکل است که «نتایجی» را در زندگیم بوجود میاورد.

علاوه بر این مشکل، این واکنش من به مشکل است که زندگیم را اشفته میکند.... 


درسی که از این متن می آموزم اینست که می فهمم که نباید در مقابل مشکلات واکنش نشان دهم.... بلکه باید همیشه نسبت به مشکلات پاسخگو باشم.... توضیح اینکه در متن بالا خانمها از خود واکنش نشان دادند درحالیکه پیشخدمت رستوران «انتخاب کرد» که پاسخ دهد.

به طور کلی واکنشها همیشه غریزی و بیشتر به صورت افکار اتوماتیک هستند درحالیکه پاسخها همیشه افکار خوب و درستی هستند که موقعیتی که از دست می رود را نجات میدهند و از شکاف و جدائی در رابطه و تصمیم گرفتن در

هنگام خشم، نگرانی، استرس و عجله جلوگیری میکند... 

مسئولانه و مهرورزانه «انتخاب» کنیم و پاسخگو و کنشگر باشیم نه واکنشی!...


منبع : کتاب نظریه های روان درمانی و مشاوره

(ریچارد_شارف)

  • گروه سیمرغ

دیوانگی با تو / امین رستمی


دریافت
حجم: 6.92 مگابایت

  • گروه سیمرغ

آهنگی شاد و پرانرژی 

دریافت
حجم: 6.06 مگابایت

  • گروه سیمرغ

  • گروه سیمرغ

رابطه عاطفی دقیقا چیست ؟ 

قرار است چه بشود و چه نشود ؟


شاید هیچکس نتواند جواب دقیقی به این سوال بدهد. 

جان استنفورد می گوید:

ما عشق را نمی شناسیم، تعریف عشق کار ما روانشناسان نیست؛ کار شاعران و هنرمندان است...

گوگنبال، روانکاو یونگین می گوید :

 ما هیچ وقت نمی توانیم بفهمیم چطور فردی که دچار سردی جنسی است، همسرش پیش او می ماند و با او تا پایان عمر به زندگی ادامه می دهد...

اما چیزی که در سال ها مطالعه و تحقیق و درس گرفتن از درمانگران و استادان مختلف آموختم این بود که رابطه قرار نیست حال کسی را خوب کند...رابطه ادامهء تنهایی های فردی توست و شاید فقط با حضور دیگری بتوانی نبودن بهشت برروی زمین را درک کنی....تمامی بهشت ها تاریخ انقضا دارند و اگر خیلی آگاه باشیم می فهمیم هیچ بهشتی روی زمین وجود خارجی ندارد...

در رابطهء عاطفی بارها از بهشت بیرون می افتیم تا بفهمیم نمی توانیم انتظاری از محبوب داشته باشیم...شاید گاهی فقط یک انتخاب داشته باشیم، عشق بدهیم جزآنکه انتظار عشق داشته باشیم و شاید بتوانیم به این درک برسیم که عاشق از معشوق جداست...

دیگری، طرف مقابل تو، صرفا یک دیگری است نه راهی برای رسیدن به ایده آل های درون...

راه رسیدن به ایده آل های درون فقط جادهء درون است نه بیرون !...

رابطه جایی است که می توانی بفهمی تو واقعا کیستی؟

چقدر بخشنده ای؟ چقدر خسیسی؟ چقدر...

رابطه جایی است که می فهمی هیچکس مسئول شادی هیچ کس نیست...بهتر است از بهشت مامان خواهی و باباخواهی بیایم بیرون...

در رابطهء عاطفی دختر به زن بدل می شود و پسر به مرد !...نه از نظر جسمی...بلکه به لحاظ روانی !...

رابطه جایی است که تو حل مسئله را می آموزی و سال ها پنهان کردن خودت در تنهایی ها را بیخیال می شوی و به شهر می آیی و می فهمی:

درویش آن نیست که به کوه رود

درویش در میان مردمان عارف می گردد

رابطه، جایی است که می فهمی چقدر حاضری به خداوند و بندهء خداوند احترام بگذاری و تفاوت های خلقتش را درک کنی و از دیگری بیاموزی...

رابطه، فراموش کردن دوران کودکی و شیرخوارگی است؛

رهایی از گیرکردگی های رشد و رسیدن به بلوغ؛ رابطه احترام متقابل است در عین احترام به خود با رعایت دقیق مرزهای عاطفی و شخصی...

رابطهء عاطفی گیر آوردن پارتنر رقص و همراه برای میهمانی های شبانه نیست؛ درک طرف مقابل است؛ یعنی درونیات خودت!

رابطه، آمدن برای ماندن است نه آمدن برای رفتن؛

رابطه یعنی زخم های من مال من است و اگر توانستی درکم کنی، دمت گرم؛ بیشتر عاشقت می شوم اما ببخشید که نمی توانم خوبت کنم، التیام و شفای تو، در توست !

  • گروه سیمرغ

موسیقی بی کلام فوق العاده زیبا و آرامش بخش با نام Felitsa اثری ماندگار از یانی این موسیقی بسیار زیبا که با نام دیگر A Song For His Mother نیز معروف هست که دلیل معرفیت این نام به این دلیل است که یانی در یکی از کنسرت های خود این موسیقی را به مادرش که در کنسرت وی حضور داشت تقدیم میکند که مادر وی بسیار خوشحال و تحت تاثیر این کار پسر خود قرار میگیرد!


دریافت
حجم: 4.51 مگابایت

  • گروه سیمرغ

 

کفگیر به ته دیگ خورده

برای پختن پلو بمقدار زیاد از قابلمه های بزرگی به نام دیگ استفاده می کنند. و از قاشق های بزرگی بنام کفگیر برای هم زدن و کشیدن پلو استفاده می شود .

در زمانهای قدیم که مردم نذر می کردند و غذا می پختن ، مردم برای گرفتن غذای نذری صف می کشیدند . از آنجا که جنس کفگیرها فلزی بود وقتی به دیک می خورد صدا می داد.

هنگامی که غذا در حال تمام شدند بود و پلو به انتها میرسید این کفگیر در اثر برخورد به دیک صدا می داد و آشپزها وقتی که غذا تمام میشد کفگیر را ته دیک می چرخاندند و با اینکار به بقیه کسانی که در صف بودند خبر میدادند که غذا تمام شده است .

کم کم این کار بصورت ضرب المثل در آمد و وقتی کسی از آنها سوال می کرد که غذا چی شد . می‌گفتند از بدشانسی وقتی به ما رسید کفگیر به ته دیک خورد(یعنی غذا تمام شد ) .

امروزه از این ضرب المثل موقعی استفاده می شود که می خواهند به فردی بگویند دیر رسیده و دیگر مثل قبل توانائی یا ثروت قبلی را ندارد و قادر به کمک کردن به او نیستند .

 

  • گروه سیمرغ