سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است

خلاصه ای از کتاب "یخی که عاشق خورشید شد" اثر رضا موزونی :


زمستان تمام شده و بهار آمده بود !

تکه یخ کنار سنگ بزرگ جای خوبی برای خواب داشت 

از میان شاخه های درخت نوری را دید 

با خوشحالی به خورشید نگاه کرد و با صدای بلند گفت:سلام خورشید

من تا الان دوستی نداشته ام با من دوست می شوی? 

خورشید گفت:سلام اما....

یخ با نگرانی گفت: اما چی?! 

خورشید گفت: "تو نباید به من نگاه کنی !

باور کن من دوست خوبی برای تو نیستم .....

اگر من باشم تو نیستی ! می میری می فهمی ؟!

یخ گفت: چه فایده که زندگی کنی و کسی را دوست نداشته باشی! 

چه فایده که کسی را دوست داشته باشی ولی نگاهش نکنی .....

روزها یخ به آفتاب نگاه کرد و کوچک و کوچک تر شد ،

یک روز خورشید بیدار شد و تکه یخ را ندید !

از جای یخ جوی کوچکی جاری شده بود ....

چند روز و همان جا گلی زیبا به شکل خورشید رویید

هر جا که می رفت گل هم با او می چرخید و به او نگاه می کرد...


گل آفتابگردان هنوز عاشق خورشید است!

  • گروه سیمرغ

هر رابطه عاطفی که شکل میگیرد، دو نفر را بهم گره میزند، بر اساس ماهیت و عمق رابطه و عوامل ایجاد آن، بین یک تا نهایتا پنج گره بین افراد ایجاد میشود :

گره اول در پاهاست، که پاهای دو طرف را بهم وصل میکند تا کنار هم باشند،

گره دوم، در اندام های جنسی است که فقط باهم باشند.

گره سوم، دستها را بهم وصل میکند تا دستان دونفر در دستان یکدیگر باشد.

گره چهارم قلب طرفین را بهم وصل میکند.

گره آخر و پنجم، سر و ذهن دو طرف را بهم وصل میکند تا به دیگری فکر هم نکنند.

بعضی از روابط هر پنج گره را دارد، برخی کمتر. هرچه یک رابطه عمیق تر باشد، تعداد گره ها بیشتر میشود.

بعضی از روابط فقط گره قلب را دارند؛ طرفین عاشق یکدیگر هستند اما میدانند که ازدواج آنها منطقی نیست. 

برخی دیگر، فقط گره سر را دارد، کاملا حساب شده و منطقی.

برخی از روابط زودگذر، فقط بستر افراد را بهم وصل کرده است و نه بیشتر. 

استحکام یک رابطه به این گره ها بستگی دارد. بعد از ازدواج ( فرض بر این است که هر پنج گره وجود دارند که به ازدواج ختم شده است) 

هر اتفاق تاثیر گذاری میتواند یکی از این گره ها را باز کند. وقتی به همسر خود تهمت خیانت میزنید، یک گره را شل کرده یا پاره کرده اید.

توهین، بی احترامی، درک نکردن، خودخواهی، بی توجهی، خیانت احساسی یا جنسی، اهداف جداگانه و هر اتفاق ناخوشایند دیگر، بالقوه میتواند نقش یک قیچی برای بریدن این گره ها را بازی کند.

باز شدن این گره ها معمولا بی صدا اتفاق میوفتد،اما ناگهان انسان متوجه میشود که دیگر هیچ بندی بین او و همسرش باقی نمانده است. 

آنجا است که طلاق اتفاق افتاده است. طلاق عاطفی

در برخی از زوجین طلاق عاطفی به طلاق رسمی ختم میشود، و در برخی نه. اما دیگر ارتباطی وجود ندارد.

مراقب این گره ها و قیچی ها در روابط مان باشیم. هیچ طنابی تاب فشار بیش از حد را ندارد. هیچگاه بودن طرف مقابل و عشق او را دائمی و ابدی نپنداریم. هیچ چیز در این دنیا تضمین شده نیست. 

یک بی توجهی ساده، یک نگاه سرد میتواند یک بند را پاره کند. 

پیش از ازدواج هم حواسمان باشد، رابطه ما چند بند و گره دارد. سعی کنیم گره های بیشتری ایجاد کنیم.

بین برخی افراد این گره ها به آسانی وصل میشود، برای دیگران باید سعی بیشتر کرد. گره محکوم را با یک بند نامستحکم اشتباه نگیریم، که با کوچکترین کشش و فشاری باز خواهد شد. نوع و استحکام نخ را نیز بسنجیم. 

برخی با نخ معمولی گره میزنند، برخی با طناب کوه نوردی. 

هر دوستت دارمی، آنقدر مستحکم نیست که زندگی تان را به آن بسپارید. 

با نخ و طناب معمولی به کوهنوردی نروید، تاب تحمل وزن مشکلات را نخواهند داشت.

روی دوستت دارمی حساب کنید که مطمئن هستید میتواند وزن شما را در پرتگاه حوادث زندگی تحمل کند.

اما به خاطر داشته باشید که هر طنابی را میشود برید. قیچی ها هم در زندگی وجود دارند.

هوای گره ها و قیچی ها را داشته باشیم.

  • گروه سیمرغ

  • گروه سیمرغ

هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند ؛

 همه ، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت : 

یک لاک پشت حسود ...

 او یک نامه به هزارپا نوشت :

 ای هزارپای بی نظیر! 

من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم.

 و میخواهم بپرسم چگونه می رقصید.

 آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟

 یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟

 در انتظار پاسخ هستم . 

با احترام تمام ، لاک پشت.


 هزارپا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه میکند ؟

 و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند میکند؟ 

و بعد از آن کدام پا را ؟

متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.


☆سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی وحسادت ؛ میتواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده و مانع پیشرفت و بلند پروازی ما شود ...


(کتاب دنیای سوفی)

  • گروه سیمرغ

دریافت
حجم: 8.88 مگابایت

  • گروه سیمرغ



حجم: 4.45 مگابایت
  • گروه سیمرغ


خاطره بسیار جالب توسط یک دانشجوی پزشکی

زمانی که ما دانشجوی پزشکی بودیم در بخش قلب استادی داشتیم که از بهترین استادان ما بود.او در هر فرصتی که بدست می آورد سعی می کرد نکته جدیدی به ما بیاموزد و دانسته های خود را در بهترین شکل ممکن به ما منتقل می کرد.او در فرصتهای مناسب،ما را در بوته تجربه و عمل قرار می داد.


در اولین روزهای بخش ما را به بالین یک مرد جوان که تازه بستری شده بود برد.بعد از سلام و ادای احترام، به او گفت:اگر اجازه می دهید این همکاران من نیز قلب شما را معاینه کنند.مرد جوان نیز پذیرفت.سپس رو به ما که ترکیبی از کارآموز و کارورز بودیم کرد و گفت:هر یک از شما صدای قلب این بیمار را به دقت گوش کنید و هر چه می شنوید روی تکه کاغذی یادداشت کنید و به من بدهید.نظر استاد از اینکه این شیوه را بکار می برد این بود که اگر کسی از ما تشخیص اش نادرست بود از دیگری خجالت نکشد.


هر یک از ما به نوبت،قلب بیمار رامعاینه کردیم و نظر خود را بر روی کاغذی نوشته،به استاد دادیم.


همه مایل بودیم بدانیم که آیا تشخیصمان درست بوده یا خیر؟استاد نوشته های ما را تک تک مشاهده و قرائت کرد.جوابها متنوع بودند.یکی به افزایش ضربان قلب اشاره کرده بود،یکی به نامنظمی ریتم آن،یکی نوشته بود ضربانات طبیعی هستند،یکی ریتم گالوپ ضعیف شنیده بود،یکی اظهار کرده بود که بیمار چاق است و صداهای مبهم شنیده میشوند و یکی به وجود صدای اضافی در یکی از کانونها اشاره کرده بود.


استاد چند لحظه ای سکوت کرد و به ما می نگریست،منتظر بودیم تا یکی از آن نوشته ها را که صحیح تر بوده معرفی نماید.اما با کمال تعجب استاد گفت:متاسفانه همه اینها غلط است.و در حالیکه تنها کاغذ باقیمانده دردست راستش را تکان می داد،ادامه داد: تنها کاغذی که می تواند به حقیقت نزدیک باشد این کاغذ است که نویسندة آن بدون شک انسانی صادق است که 

می تواند در آینده پزشکی حاذق شود نوشته او را می خوانم،خودتان قضاوت کنید.


همه سر پا گوش بودیم تا استاد آن نوشته صحیح را بخواند.ایشان گفت: در این کاغذ نوشته متاسفانه به علت کم تجربگی قادر به شنیدن صدایی نیستم و در حالیکه به چشمان متعجب ما می نگریست ادامه داد:من نمی دانم در حالیکه این بیمار دکستروکاردی دارد، و قلبش در طرف راست قرار گرفته شما چگونه این همه صداهای متنوع را در طرف چپ سینه او شنیده اید؟ بچه های خوب من ،از همین حالا که دانشجو هستید بدانید که تشخیص ندادن عیب نیست ولی تشخیص غلط گذاشتن بر مبنای یک معاینه غلط،عیب بزرگی محسوب میشود و می تواند برای بیمار خطرناک باشد.در پزشکی دقت،صداقت،حوصله و تجربه حرف اول را می زنند.سعی کنید با بی دقتی برای بیمار خود،تشخیص نادرستی ندهید و یا برای او تصمیمی ناثواب نگیرید.

در هر موردی تشخیص منصفانه باید داشته باشیم در این صورت قضاوت کمتری خواهیم داشت پس مطلب فوق یک درس انسانی است نه فقط پزشکی

بیاییم انصاف را بیاموزیم تا انسانیت را در زندگی جاری کنیم❤️

  • گروه سیمرغ

تصورکنیدکائنات به شماعلاقه داردو دوستتان محسوب میشودومی خواهد شما به همه خواسته هایتان برسید. بدلیل اینکه کائنات نمی تواندراه بیفتد وخواسته های ارزشمندتان را بصورت حضوری به شماهدیه کند؛پس قانون جذب رابکارمیبردتانشانه ها وپیامهایی را دراختیارتان قراردهد که به شما کمک میکند به رویاهای ارزشمندتان برسید. کائنات می داند شما بایدسپاسگزار باشیدتابه رویاهایتان برسید.بنابراین پیامهایی شخصی را به شما نشان می دهدتا به یادآوریدکه همواره سپاسگزار باشید:

اگرصدای آژیرآمبولانس می شنوید، پیام شگفت انگیزکائنات برای شمااین است که بدلیل سلامتی تان از خدا سپاسگزاری کنید،

اگرکسی درحال روزنامه خواندن است پیام این است که بدلیل شنیدن خبرهایی شگفت انگیز ازخدا سپاسگزاری کنید.

اگرمی خواهید وزنتان راتغییردهید وانسانی باوزن ایده ال می بینید،پیام این است که بدلیل دستیابی به وزن ایده ال سپاسگزاری کنید.

  • گروه سیمرغ

تعریف : دون ژوان فردی است که قادر به برقراری ارتباط عاطفی عمیق و عشق ورزیدن به شریک جنسی خود نیست . 

یکی از مهمترین اختلالات شخصیت که منجر به دون ژوانیسم و هرزه گری جنسی در مردان میشود اختلال شخصیت خودشیفته (narcissistic) است.

چنین مردی نه قادر است دوست بدارد و نه دوست داشته شدن را باور می کند و یک حالت پارانویا و بدبینی نسبت به گرفتن پیغام های دوست داشته شدن از شریک عشقی خود دارد. در بسیاری از موارد نیاز به دوست داشته شدن را در خود انکار میکند و بیشتر ترجیح میدهد به جای دوست داشته شدن ، مورد تحسین واقع شود تا من آزرده اش ترمیم پیدا کند.

احساس میکند اگر کسی دوستش داشته باشد و ابراز علاقه کند ، میخواهد از او بهره برداری خاصی کند. در واقع به هیچ زنی اعتماد نمیکند. اینگونه مردان درواقع تنها با سطح بدن زنان ارتباط برقرار میکنند نه با هستیِ درونی آنها. در واقع هدف اینها به دست آوردن است نه رابطه داشتن . زنها را به دست بیاورند ، تصاحب کنند و بعد با رها کردن آنها خشم و میل به انتقام جویی ناخودآگاه خود را که از رابطه با مادرِ ناکام کننده سرچشمه گرفته ارضا نمایند.

اغلب این مردان به دنبال دو گونه زن میروند :

دسته ی اول زنانی هستند که به دلیل شرایطشان بسیار مورد توجه میباشند شرایطی مانند زیبایی ، ثروت، شهرت، مقام، و .... که در این حالت مرد خودشیفته منِ ایده آل (ego ideal) خود را به او فرافکنی کرده و انگار این خود اوست که دارای چنین محسناتی است . درواقع زن اینجا ابزاری است برای تغذیه ی هرچه بیشترِ خودشیفتگیِ مرد . البته در این حالت هم مردان خودشیفته مراقبند که زن از آنها در هیچ یک از این ابعاد برجسته تر نباشد و اگر احساس کنند که بالاتر هست او را تخریب میکنند.

دسته دوم زنانی هستند با هویتی بسیار کمرنگ که تنها میتوانند به صورت یک زائده و دنباله در کنار مرد خودشیفته برای مدتی باشند که او را دائما تحسین کنند و منِ او دائما باد شود.

اینگونه مردان بجای عشق در رابطه احساس تملک زیاد دارند . درواقع زن در کنار آنها مانند مبل و لوازم زندگیشان است .

یکی از ویژگی های مهمِ رابطه ، در مردان خودشیفته این است که این مردان خصلتهای بد خود را به همسر خود فرافکنی میکنند و او را تحقیر و سرزنش مینمایند . یعنی خودشان همه خوب (total good) و همسر ، همه بد (total bad) میشود.


منبع : کتاب عشق و تحلیل روانکاوانه (دکتر آذردخت مفیدی)

  • گروه سیمرغ

  • گروه سیمرغ