سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است



دریافت
حجم: 1.26 مگابایت

  • گروه سیمرغ

  • گروه سیمرغ



NLP

 

ان ال پی (nlp) چیست؟ این علم مخفف سه کلمه Nero linguistic programming یا برنامه ریزی عصبی کلامی است.Nlp یک مکتب فکری واقع بینانه است که به مطالعه سطوح متعدد در رشد طبیعی قوای شناختی و حسی انسان میپردازد. مکتبی چند بعدی که در آن رشد توانایی انعطاف پذیری در انتخاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است که این مستلزم تفکر استراتژیک و درک فرایندهای ذهنی در پشت رفتار میباشد.

رویکرد Nlp معتقد است هر اختلالی اعم از ترسها،اضطراب ها،افسردگی و.... بر اساس تصویر، صدا،و احساس در درون فرد ایجاد میشود که با کنترل آن درمان اتفاق می افتد.

آیا میدانید از ۱۳۵ نفرثروتمند دنیا ۱۳۱ نفرشان با قوانین و تکنیک های عملی Nlp آشنا و آنها را اجرا کرده اند؟؟؟

فرایند انعطاف پذیری در Nlp بیان میکند: آنقدر در رفتارتان تجدید نظر کنید تا به خواسته هایتان برسید.

***پس اگر همیشه کاری را بکنید که همیشه کرده اید به  نتیجه ای می رسید که همیشه گرفته اید.

معجزات بزرگ و تحول آفرین به مدد کلمات بزرگ به وقوع پیوستند و لذا کلمات بزرگ قادر به تحولات بزرگ هستند.

 

***کنترل تغییرات زندگی با مهارت در به کار گیری کلمات اتفاق می افتد

 

جدیدترین تکنیک های تغییر و تحول ( Nlp)

علم برنامه ریزی عصبی_ کلامی

قدرت کلام چقدر است؟

آیا قدرت معجزه آفریدن دارد؟

قدرت تبدیل یا تغییر؟ 

ارزش آن چقدر است؟

چگونه میتوان کلام را کنترل کرد و قدرت نهفته در آن را بیدار و فعال نمود؟

 

***امروزه علم) Nlp  برنامه ریزی عصبی_ کلامی) پاسخگویی علمی،  تاکید میکنم علمی، را در این سوالات بر عهده دارد.

تا زمانی که بین کلماتی که بیان میکنید و باورهای درونی شما در مورد خودتان، تضاد و تعارض وجود دارد به موفقیت، پیشرفت و تغییر دست نخواهید یافت.

جذابترین اسباب بازی دنیا ذهن انسان است که اگر انسان با آن بازی نکند، او با انسان بازی خواهد کرد

 

برنامه‌ریزی عصبی کلامی(Nlp) 

جدیدترین تکنیک های تغییر و تحول در زمینه هدایت اصولی و علمی ذهن .

 

  • گروه سیمرغ

آسیب های انرژی منفی


تحقیقات در مهندسی بیوشیمی نشان می دهد که مغز انسان ماده ای ترشح می کند به نام اندروفین(مورفین طبیعی بدن). کسانی که بر ذهن آن ها تفکرات منفی حاکم است اندرروفینی که از مغزشان ترشح می شود بیماری زاست و کسانی که ذهن مثبت دارند اندروفین ان ها شفا بخش است. (ماده ای با دو خاصیت) قانون دوبری می گوید :" هر ذره ای با خود انرژی به همراه دارد". هاله های انرژی با فرکانس مغز و تفکر انسان مرتبط هستند. ما می توانیم هاله های انرژی خود را با متمرکز شدن بر روی شخصی یا محلی هدایت کنیم فقط کافی است به آن فکر کنیم فقط کافی است به آن شخص فکر کنیم بلافاصله هاله های انرژی ما با سرعت نور به  سوی آن شخص  فرستاده می شود. هاله های انرژی قابل بارور شدن است؛ اگر تفکر انسان منفی باشد هاله منفی و اگر مثبت باشد هاله مثبت. به این ترتیب که اندیشه های مثبت، مهرامیز، خیرخواهانه، سرشار از توانمندی، هوش و خلاقیت بر هاله اثر مثبت دارد و سطح انرژی های آن را بالا می برد و از نظر کمّی می تواند هاله انسان را بزرگتر نماید. برعکس اندیشه های منفی، بدبینی ها، خود خواهی ها، احساس تنفر از خود یا دیگران ، حسادت، خشم و هر گونه اندیشه بد بر هاله اثر تخریبی می گذارد و سطح انرژی ها به شدت کاهش می دهد و انرزی زیادی از انسان می گیرد.

وقتی در مکانی احساس بدی می کنید بدین معناست که آن محل از انرژی های منفی اشباع شده است و یا وقتی فردی این تأثیر را بر شما می گذارد یعنی او حامل انرژی منفی است. جالب است این انرژی حتی هنگام فکر کردن به کسی، حرف زدن ، گوش کردن و.... چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی منتقل می شود. انجام اعمالی مانند مدیتیشن، عبادت و تمرین تفکر مثبت، حضور در طبیعت و دوستی با آن، از عوامل مهم و تأثیرگذار در سطح انرژی هاله می باشد.

 

احتمال دارد شما در طول زندگی هاله نورانی خود را آلوده کرده باشید. هرگونه اضطراب، دلهره، ترس و حتی دروغگویی، غیبت کردن، بدبینی، آبروی دیگران را بردن و کلیه مسایلی از این قبیل منجر به آلودگی و تجمع انرژی های تخریب گر در هاله شما می شوند. این انرژی منفی آن قدر در هاله شما نفوذ می کند تا در جسم  اثر خود را به صورت بیماری نشان دهد. به خاطر داشته باشید که انرژی منفی منشاء بیماری های روحی، روانی و جسمی انسان است و به مرور زمان رد پای خود را بر چهره و بدن ما به جا می گذارد. پس اگر دائمأ مریض می شوید به پاک سازی هاله و دوری از آلوده کننده های هاله تان فکر کنید.

 

بد نیست به این نکته توجه  داشته باشید افرادی هستند که به صورت ناخودآگاه از انرژی دیگران تغذیه می کنند. معمولاآنان افرادی هستند که ما اصلاً به آن ها شک نداریم. یکی از راه های کسب انرژی از شما این است که این افراد ممکن است نزد شما بیایند و برای شما درددل کنند و بگویند چه آدم بدبخت و فلک زده‌ای هستند و... هرچه شما راه چاره نشان می دهید گوش نمی دهند، چون نمی خواهند تغییری در وضعیت شان به وجود بیاید؛ چرا که تنها راهی است که می توانند انرژی بگیرندآنها با این کار در حال گرفتن انرژی از شما هستند در حالی که شما دلتان به حالشان سوخته است. پس اگر به جای گفتگوی منطقی دو طرفه، وارد گفت و شنودی شدید که درها بر روی هر راه حلی می بندد، بدانید دارید انرژی از دست می دهید.

راه دیگر انرژی گرفتن از شما تحقیر کردنتان است. بعضی مردم سعی می کنند به هر حیله ای متوسل شوند و تحقیرتان کنند تا انرژی تان را بگیرند. نام دیگر اینکار دگرآزاری یا سادیسم است. شخص سادیستیک با تحقیر دیگران احساس خود برتربینی کرده و انرژی دیگران از آن خود می کند. تحقیر کردن می تواند نسبت به پوشش ظاهر، جسم، جنسیت، رفتار، گفتار و...باشد. خوار و خفیف کردن ویا انتقاد، تحت هر نامی که صورت گیرد، در واقع تحقیر است و انرژی را به سمت تحقیرکننده می کشاند.

 

در نظر داشته باشید اکثر این افراد  از کاری که انجام می دهند کاملا بی اطلاع هستند شما پس از مدتی معاشرت با آنان احساس می کنید بی انرژی و بی حوصله شده اید در حالی که آن ها سرحال آمده اند. معمولا پس مدتی مراوده و همنشینی با این قبیل افراد به طور ناخودآگاه فرد دوست دارد این رابطه را قطع کند و از رابطه با این گونه افراد، بدون ابراز دلیل خاصی طفره می رود.

اگر واقعا با این افراد دوست و یا نزدیک هستید می توانید موضوع را با آن ها در میان بگذارید و به آن ها کمک کنید. چون این افراد با این کار رابطه اجتماعی خودشان را با دوستان و اطرافیانشان تخریب می کنند. در صورتی هم که این افراد در زندگی تان اهمیتی ندارند بهتر است از او دوری کنید.

به هر حال انجام دادن تمریناتی هم چون عبادت، تفکر مثبت، حضور در طبیعت می تواند به افزایش سطح انرژی ها کمک کند و حالت های منفی فرد را از بین ببرد.

 

منبع: مجله دانش یوگا

  • گروه سیمرغ

ازدواج بدون شکست

عشق بالنده، زندگی پاینده

فسمتی از کتاب ازدواج بدون شکست  نوشته ویلیام گلاسرترجمه هدا برازنده

چگونه می توان یک زندگی مشترک موفق و پایدار داشت؟ این سوال چه ازدواج کرده باشیم و چه نکرده باشیم بارها و بارها در طول زندگی به ذهن بسیاری از ما می رسد. همه ما می خواهیم به کیمیای سعادت در زندگی مشترک دست یابیم و آن را برای همیشه پیش خود نگه داریم اما آیا چنین کیمیایی دست یافتنی است؟ اگر بپذیریم که در ازدواج عشق پیوند دهنده ۲ قلب و تعهد ۲ عقل سلیم به یکدیگر، برای طی مسیر پرفراز و نشیب زندگی ضروری است، آن گاه بهتر می توانیم به تلاش زوجین برای باروری عشق وقعی بنهیم. اما اگر عشق را مسکن تمام دردها بدانیم و همانند چشمه زلالی فقط بخواهیم از آن برداشت کنیم، قطعا به ورطه خطا افتاده ایم. به عقیده بسیاری از کارشناسان خانواده، تلقی نادرست زوجین از عشق، صمیمیت، همدلی، یکرنگی و صداقت و نداشتن مهارت های ضروری زندگی همانند گفت وگو، احترام، تشویق و رازداری بسیاری از آن ها را به بیراهه می کشد و مشکلات ریز و درشت زندگی را چنان درهم می تند که به ناچار زوجین با وجود سلیقه مشترک و علاقه اولیه راه خود را از یکدیگر جدا می کنند. چگونه مشترکات به اختلاف نظر می انجامد و علاقه تبدیل به تنفر یا بی اعتنایی می شود؟ گروه خانواده و سلامت تلاش می کند با گشایش بحث هایی در باب خانواده سالم، بهداشت روان در خانواده و بازشکافی مفاهیم ساده و بدیهی هم چون عشق، صمیمیت و همدلی، آگاهی خانواده ها را افزایش دهد و همسران را نسبت به مسیری که باید بپیمایند کمک کند.

یکی از مهم ترین گام هایی که زوجین برای ادامه زندگی مشترک موفق و جلب صمیمیت و محبت باید بردارند، انتخاب آگاهانه و مسئولانه برای بارور کردن عشق در زندگی مشترک است. به گفته هدی برازنده فوق لیسانس روان شناسی بالینی و مترجم کتاب «ازدواج بدون شکست» نوشته ویلیام گلاسر، بسیاری از همسران تصور می کنند پایداری عشق در زندگی کار آسانی است در صورتی که بسیاری از همسران به سرعت ناکامی را در عشق تجربه می کنند. اغلب تصور می کنند عشق خود به خود پایدار و بالنده می ماند و نیازی به باروری ندارد، در حالی که عشق با انتخاب مسئولانه و آگاهانه زوجین ادامه می یابد و رابطه بلندمدت عاشقانه همسران در سایه تلاش و داشتن پشتکار برای برآوردن نیازهای متقابل یکدیگر میسر است.تاکید ما بر کلمه آگاهانه و مسئولانه است. به عبارت دیگر زوجین باید بخواهند رابطه شان رشد یابد زیرا خود به خود هیچ رابطه ای رشد پیدا نمی کند. نمی توان از زوجی توقع داشت بدون توجه و دقت کافی به رابطه شان به بالندگی برسند. آن ها باید به رابطه خود بیندیشند، برای بهبود آن تلاش کنند و آگاهانه به بالندگی عشق در زندگی مشترک خود کمک کنند.

روان شناسی مانند گلاسر برای روشن شدن چنین مفهومی، رابطه همسران را در چارچوب ازدواج با رابطه ۲ دوست مقایسه می کند و می گوید: چه طور است که برخی دوستی ها تا سال ها پایدار می ماند و بسیار عمیق می شود اما برخی ازدواج ها حتی ۲ سال هم دوام نمی آورد؟ مهم ترین علت این است که ما در رابطه دوستی با یک نفر دیگر هرگز طرف مقابل را کنترل نمی کنیم و نمی خواهیم دوستمان را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. این اشتباه مهلک بسیاری از همسران در زندگی مشترک است. اغلب آن ها نمی دانند که هیچ کس نمی تواند فرد دیگری را تغییر دهد و همه قادرند فقط خودشان را تغییر دهند حتی همسران. به این ترتیب به جای این که سعی کنند خود را تغییر دهند سعی می کنند همسرشان را تغییر دهند و از این جاست که ناکامی و تعارض سرباز می کند.

در واقع کنترل یک عامل مخرب بسیار جدی در روابط زوجین است و این عادت نه فقط رابطه زوجین بلکه رابطه خود فرد را با اطرافیان نیز تحت تاثیر قرار می دهد. فردی که می خواهد اطرافیان خود را مطابق میل خودش کنترل کند، بنا به شرایط و موقعیتی که او و اطرافیانش دارند، به ۷کار مخرب روی می‌آورد؛ او برای کنترل کردن طرف مقابل به عیب جویی، سرزنش، شکایت کردن، غرزدن، تهدید کردن، تنبیه کردن و باج دادن به دیگران متوسل می شود و تصور می کند با این شیوه ناکامی هایی را که در محیط اطراف با آن روبه رو است برطرف می کند.

وی در ادامه می گوید: باید دانست هر کسی رفتارهایش را خود انتخاب می کند و ما نمی توانیم کسی را وادار به انجام کاری کنیم. این تغییر دیدگاه باعث می شود فرد بفهمد که فقط می تواند دیگران را ترغیب به تغییر کند و نه مجبور به تغییر. اگر همراه با تغییر دیدگاه، ۷ عادت موثر را جایگزین عادات مخرب خود کنیم، خواهیم دید که هیچ مشکلی در روابط بین همسران غیرقابل برطرف شدن نیست. گفت وگوی همیشگی برای رفع اختلافات، پذیرش طرف مقابل، اعتماد کردن، احترام گذاشتن، تشویق کردن، گوش کردن و حمایت کردن کلیدهای ایجاد یک رابطه موثر و فرآیند حل مسئله در گفت وگوست، اگر در فرآیند گفت وگو زوجین تلاش کنند این اصول را رعایت کنند و دست از کنترل یکدیگر بردارندخواهند توانست رابطه سالم خود را تداوم بخشند. با این عادات مثبت، همسران در واقع به هم اطلاعات می دهند و نیازها و احساسات خودشان را به زبان می آورند و طرف مقابل را آزاد می گذارند تا باتوجه به نیازهایش تشویق شود رفتار نادرست خود را اصلاح کند. اغلب همسران تلاش می کنند با غرزدن و شکایت کردن رفتار همسر خود را اصلاح کنند در صورتی که نمی دانند تغییر رفتار، «انتخابی» است و تا کسی نخواهد تغییر کند، هرگز اتفاقی نخواهد افتاد. مثال گلاسر در این باره جالب توجه است. خانمی را تصور کنید که دوست دارد همسرش شب ها زودتر منزل بیاید و بیشتر در کنارش باشد. او می تواند نیاز خود را با غرزدن و شکایت کردن به زبان آورد که «تو همیشه دیر می آیی» یا «به من اهمیتی نمی دهی». این جملات مملو از شکایت اند، این خانم بهتر است به جای این جملات، احساسات خودش را به زبان آورد مثلا بگوید: «تو ۷ روز هفته دیر می آیی و من دوست دارم بیشتر پیش هم باشیم.»این جمله بیان احساس خانم به همسرش است و هیچ تلاشی برای کنترل طرف مقابل در آن مشاهده نمی شود. بنابراین طرف مقابل مجاب می شود که برای رفع نیاز همسرش برنامه کاری اش را تغییر دهد تا به نیاز او توجه کرده باشد. مثلا ممکن است بگوید برنامه کاری من فشرده است و من نمی توانم تغییرش بدهم و خانم می پرسد پیشنهادت چیست و پس از گفت و گو و همفکری به این نتیجه می رسند که ۲ روز در هفته مرخصی بگیرند تا وقت بیشتری با هم باشند، می بینید که در این شیوه گفت وگو برای حل مسئله، بیان احساسات، احساس همدلی و رفع نیازها گنجانده شده و مسئله ای را نمی توان پیدا کرد که با این شیوه حل نشود.

در چنین گفت وگویی هر دو طرف برنده اند زیرا برای حل مسئله تلاش می کنند و به نتیجه می رسند در حالی که اغلب همسران به بدیهی ترین راهکار و اولین چیزی که به ذهنشان می رسد یعنی غرزدن، شکایت کردن و… روی می آورند و تصور می کنند با این شیوه ها می توانند مشکل شان را رفع کنند، بارها شنیده ایم که زوجین از بی اثر بودن حرفشان بر طرف مقابل شکایت کرده و گفته اند که هزار بار فلان حرف را زدم اما بی فایده است، آن ها غافلند که با عادات مخرب و با شیوه کنترل، هرگز راه به جایی نمی برند زیرا اصولا این شیوه ها بی فایده و بی تاثیرند.

این روان شناس بالینی با اشاره به ۵ نیاز اساسی انسان و تاثیر زوجین بر نیازهای یکدیگر می گوید: همسران می توانند نیازهای یکدیگر را تعدیل کنند تا به وجوه اشتراک بیشتری که موفقیت زندگی مشترک را تضمین می کند، دست یابند. آن ها می توانند با گفت وگو درباره نیازهای خود و طرف مقابل به حل مسئله بپردازند و گفت وگو را جایگزین تعارض و مشکل کنند، البته ترک عادت های مخرب بسیار سخت است و معمولا همه ما به انجام کارها و عادات خود خو کرده ایم اما باید با تغییر دیدگاه درباره نحوه کنترل و سرخوردگی و عصبانیت ناشی از بی فایده بودن آن تلاش کنیم، این واقعیت را بپذیریم که فقط و فقط می توانیم بر رفتار خودمان متمرکز شویم و نمی توانیم دیگری را تغییر دهیم. این نگرش در تمامی روابط از جمله روابط همسران با هم، رابطه با رئیس و همکاران در محیط کار و اطرافیان صادق است و می تواند بسیاری از مشکلات تعامل را با دیگران رفع کند. افزایش آمار طلاق، افزایش تعارضات خانوادگی، طلاق عاطفی و مشکلاتی از این دست نتیجه دشوار بودن ایجاد ارتباط سالم است، ارتباط سالم ۲ انسان در یک رابطه بسیار پیچیده تحت عنوان ازدواج، سهل و ممتنع است و پدیده ای است که پیچیدگی های خاص خودش را دارد. به همین دلیل بیشتر کارشناسان تاکید می کنند برخورد و انتخاب آگاهانه و مسئولانه با ازدواج بسیار مهم است، رابطه سازنده پس از گذشت چند سال از زندگی مشترک نیازمند تعهد ۲ جانبه همسران به پیوندی است که براساس عشق بنا شده است. به عبارت دیگر یک رابطه سالم با خلاقیت، رفتار صحیح، تلقی صحیح از عشق، توجه به باروری آن و دید مسئولانه و آگاهانه به زندگی مشترک توسط همسران ساخته می شود. از این رو عشق آتشین بسیاری از زوجین در سال های اول زندگی کم کم فروکش می کند و گاهی به تنفر تبدیل می شود، زیرا زوجین برای ارتقای رابطه سالم خود و احساس شادی و محبت و عشق بی کار نشسته و تصور می کنند این احساسات باید خود به خود از دل زندگی بیرون بیایند، بنابراین کنار گذاشتن تصورات نادرست و عادت های مخرب، روی  آوردن به عادات موثر رابطه، دست برداشتن از کنترل کردن و دید آگاهانه و مسئولانه به زندگی مشترک می تواند گره بسیاری را از مشکلات ارتباطی زوجین باز کند.

  • گروه سیمرغ


دریافت
حجم: 2.8 مگابایت

  • گروه سیمرغ

ملانصرالدین و پاپوش نو

ملانصرالدین برای خرید پاپوش نو راهی شهر شد.  در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفش ها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که می خواهد انتخاب کند. 

فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد، اما هیچ کدام را باب میلش نیافت

هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد.

 بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فرشنده با صبر و حوصله ی هر چه تمام به کار خود ادامه می داد. ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد که ناگهان متوجه ی یک جفت کفش زیبا شد.

آنها را پوشید. دید کفش ها درست اندازه ی پایش هستند.  چند قدمی در مغازه راه رفت و احساس
رضایت کرد. بالاخره تصمیم خود را گرفت. می دانست که باید این کفشها را بخرد.
از فروشنده پرسید: قیمت این یک جفت کفش چقدر است؟
فروشنده جواب داد: این کفش ها، قیمتی ندارند.
ملاگفت: چه طور چنین چیزی ممکن است. مرا مسخره می کنی؟
فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها واقعا قیمتی ندارند، چون
کفش های خودت است که هنگام وارد شدن به مغازه به پا داشتی
نکته :این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست. همیشه نگاه مان به دنیای بیرون است. ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای بیرون جست وجو می کنیم.خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم. فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است
خودکم بینی و اغلب خودنابینی باعث می شود که انسان خویشتن را به حساب نیاورد و هیچ شأنی برای خودش قائل نباشد.

ب.د

  • گروه سیمرغ

زنان شاد چه می کنند؟


محققان با بررسی و مطالعه عوامل شادی در زنان مختلف به این نتیجه رسیده‌اند که:

1. زنان‌شاد می‌دانند کامل‌گرایی با کمال گرایی متفاوت است، بنابراین به دنبال واقعی نگاه کردن به خود و نقاط ضعف و قوت‌شان هستند و نگاه آرمانی و اید‌ه‌آل‌گرایانه ندارند.
2. زنان شاد می‌دانند ارزش‌ آن‌ها بستگی به این ندارد که چه دارند و چگونه به نظر می‌رسند.برای آن‌ها مهم این است که از چه روابط موفق و سلامت احساسی برخوردارند.
3. زنان شاد می‌دانند تنها خودشان هستند که می‌توانند کاری برای شادبودن خود انجام دهند و نباید آن را به دیگری واگذار کنند و از دیگران انتظار داشته باشند.
4. زنان شاد درک می‌کنند امروز تنها روزی است که می‌توانند از آن مطمئن باشند.آن‌ها می‌دانند که از این روز چگونه بیشترین استفاده را کنند.
5. زنان شاد می‌دانند که با «نه گفتن» به دیگران فرصتی را پیدا می‌کنند که به خودشان «آری» بگویند.
6. زنان شاد اهمیت داشتن قدرت شخصی را درک می‌کنند و این باور را دارند که زندگی‌شان متعلق به خودشان است نه وابسته به دیگران.
7. زنان شاد قدرت انتخاب در زندگی را باور دارند بنابراین به انتخاب‌های زندگی‌شان توجه ویژه‌ای می‌کنند.
8. زنان شاد از قدرت بخشش مطلع هستند، چرا که می‌دانند بخشیدن به یک فرد کمک به او نیست بلکه کمک کردن به خودشان است.
9. زنان شاد برنامه ویژه‌ای برای وقت گذراندن با خود دارند و برای شاد زیستن برنامه‌ریزی‌ می‌کنند.
10. زنان شاد هرگز موقعیت‌های بد و اتفاقات ناخوشایند را فراگیر و همیشگی‌ نمی‌دانند و آن را شخصی ارزیابی نمی‌کنند.
11. زنان شاد می‌دانند که خوشبختی و شادمانی بدون تلاش و زحمت نیست، بنابراین در مواقع بروز مشکلات به دنبال حل مسأله و یافتن راه‌حل‌های منطقی هستند.
12. زنان شاد می‌دانند که در هرمرحله از زندگی، چیزی را از دست خواهند داد اما در مقابل، چیزی را هم به‌دست می‌آورند.
13. زنان شاد می‌دانند بخشی از هویت آن‌ها به شغل و کاری که انجام می‌دهند مربوط می‌شود، اما هرگز اجازه نمی‌دهند همه‌ هویت‌شان را کارشان رقم بزند.
14. زنان شاد می‌دانند که می‌توانند صاحب همه چیز شوند، اما لزوماً همه چیز را در یک زمان به دست نمی‌آورند.
15. زنان شاد می‌دانند نگرش مثبت، روابط ارزشمند و زندگی پرمعنا اجزای تشکیل‌دهنده‌ شادمانی و خوش‌بختی هستند.
16. زنان شاد خود را باور دارند، قدر‌شناس و عامل‌ هستند.
17. زنان شاد مقایسه نمی‌کنند زیرا می‌دانند همیشه کسانی وجود دارند که بیش از آن‌ها دارند.
18. زنان شاد می‌دانند اعتراف‌‌کردن به مسائلی که وجود دارد نخستین قدم برای تغییر دادن است.
19. زنان شاد به هر قیمتی وارد یک رابطه عاطفی نمی‌شوند.آنها ترجیح می‌دهند عشق برابر و پایدار و با‌ثبات را تجربه کنند.
20. زنان شاد به دنبال یادگیری و تغییر هستند و هیچ گاه قدرت خلاقیت خود را دست‌کم نمی‌گیرند.
وقت را تلف نکنید. به این موضوعات فکر کنید و آن‌ها را اجرا کنید. این ۲۰ اصل به عنوان راز‌هایی برای تبدیل شدن به یک زن شاد زندگی شما را دگرگون می‌کند. فراموش‌نکنید که هیچ لوازم آرایشی به‌اندازه‌ «شادی» شما را زیبا نمی‌کند.

ب.د

  • گروه سیمرغ


یک کلاغ ، چهل کلاغ


 ننه کلاغه صاحب یک جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه کلاغ کمی بزرگتر شد . یک روز که ننه کلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجه اش گفت : عزیزم تو هنوز پرواز کردن بلد نیستی نکنه وقتی من خونه نیستم از لانه بیرون بپری .

و ننه کلاغه پرواز کرد و رفت .

 هنوز مدتی از رفتن ننه کلاغه نگذشته بود که جوجه کلاغ بازیگوش با خودش فکر کرد که می تواند پرواز کند و سعی کرد که بپرد ولی نتوانست خوب بال وپر بزند و روی بوته های پایین درخت افتاد .

 

    همان موقع یک کلاغ از اونجا رد میشد ،چشمش به بچه کلاغه افتاد و متوجه شد که بچه کلاغ نیاز به کمک دارد . او رفت که بقیه را خبر کند و ازشان کمک بخواهد

 

 پنج کلاغ را دید که روی شاخه ای نشسته اند گفت :” چرا نشسته اید که جوجه کلاغه از بالای درخت افتاده.“ کلاغ ها هم پرواز کردند تا بقیه را خبر کنند . 

     ... تا اینکه کلاغ دهمی گفت : ” جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم نوکش شکسته . “  و همینطور کلاغ ها رفتند تا به بقیه خبر بدهند .

    ... کلاغ بیستمی گفت :” کمک کنید چون جوجه کلاغه از درخت افتاده و نوک و بالش شکسته .“

    همینطور کلاغ ها به هم خبر دادند تا به کلاغ چهلمی رسید و  گفت :” ای داد وبیداد  جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم که مرده .“

    همه با آه و زاری رفتند که خانم کلاغه را دلداری بدهند . وقتی اونجا رسیدند ، دیدند ، ننه کلاغه تلاش میکند تا جوجه را از توی بوته ها بیرون آورد .

     کلاغ ها فهمیدند که اشتباه کردند و قول دادند تا از این به بعد چیزی را که ندیده اند باور نکنند .

   

     از اون به بعد این یک ضرب المثل شده و هرگاه یک خبر از افراد زیادی نقل  شود بطوریکه به صورت نادرست در آید ، می گویند خبر که یک کلاغ، چهل کلاغ شده است

 

     پس نباید به سخنی که توسط افراد  زیادی دهن به دهن گشته، اطمینان کرد زیرا ممکن است بعضی از حقایق از بین رفته باشد و چیزهای اشتباهی به آن اضافه شده باشد

 

  • گروه سیمرغ



دریافت
حجم: 1.33 مگابایت



  • گروه سیمرغ