سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

سیمرغ

خودشناسی، انسان شناسی، ارتباط با خدا، عرفان، روانشناسی

مشخصات بلاگ
سیمرغ

هر ثانیه یک لحظه بی همتاست. دنبال لحظه های فوق العاده گشتن اتلاف وقت است

۳۱ مطلب با موضوع «تکنیک :: مکمل» ثبت شده است

هر رابطه عاطفی که شکل میگیرد، دو نفر را بهم گره میزند، بر اساس ماهیت و عمق رابطه و عوامل ایجاد آن، بین یک تا نهایتا پنج گره بین افراد ایجاد میشود :

گره اول در پاهاست، که پاهای دو طرف را بهم وصل میکند تا کنار هم باشند،

گره دوم، در اندام های جنسی است که فقط باهم باشند.

گره سوم، دستها را بهم وصل میکند تا دستان دونفر در دستان یکدیگر باشد.

گره چهارم قلب طرفین را بهم وصل میکند.

گره آخر و پنجم، سر و ذهن دو طرف را بهم وصل میکند تا به دیگری فکر هم نکنند.

بعضی از روابط هر پنج گره را دارد، برخی کمتر. هرچه یک رابطه عمیق تر باشد، تعداد گره ها بیشتر میشود.

بعضی از روابط فقط گره قلب را دارند؛ طرفین عاشق یکدیگر هستند اما میدانند که ازدواج آنها منطقی نیست. 

برخی دیگر، فقط گره سر را دارد، کاملا حساب شده و منطقی.

برخی از روابط زودگذر، فقط بستر افراد را بهم وصل کرده است و نه بیشتر. 

استحکام یک رابطه به این گره ها بستگی دارد. بعد از ازدواج ( فرض بر این است که هر پنج گره وجود دارند که به ازدواج ختم شده است) 

هر اتفاق تاثیر گذاری میتواند یکی از این گره ها را باز کند. وقتی به همسر خود تهمت خیانت میزنید، یک گره را شل کرده یا پاره کرده اید.

توهین، بی احترامی، درک نکردن، خودخواهی، بی توجهی، خیانت احساسی یا جنسی، اهداف جداگانه و هر اتفاق ناخوشایند دیگر، بالقوه میتواند نقش یک قیچی برای بریدن این گره ها را بازی کند.

باز شدن این گره ها معمولا بی صدا اتفاق میوفتد،اما ناگهان انسان متوجه میشود که دیگر هیچ بندی بین او و همسرش باقی نمانده است. 

آنجا است که طلاق اتفاق افتاده است. طلاق عاطفی

در برخی از زوجین طلاق عاطفی به طلاق رسمی ختم میشود، و در برخی نه. اما دیگر ارتباطی وجود ندارد.

مراقب این گره ها و قیچی ها در روابط مان باشیم. هیچ طنابی تاب فشار بیش از حد را ندارد. هیچگاه بودن طرف مقابل و عشق او را دائمی و ابدی نپنداریم. هیچ چیز در این دنیا تضمین شده نیست. 

یک بی توجهی ساده، یک نگاه سرد میتواند یک بند را پاره کند. 

پیش از ازدواج هم حواسمان باشد، رابطه ما چند بند و گره دارد. سعی کنیم گره های بیشتری ایجاد کنیم.

بین برخی افراد این گره ها به آسانی وصل میشود، برای دیگران باید سعی بیشتر کرد. گره محکوم را با یک بند نامستحکم اشتباه نگیریم، که با کوچکترین کشش و فشاری باز خواهد شد. نوع و استحکام نخ را نیز بسنجیم. 

برخی با نخ معمولی گره میزنند، برخی با طناب کوه نوردی. 

هر دوستت دارمی، آنقدر مستحکم نیست که زندگی تان را به آن بسپارید. 

با نخ و طناب معمولی به کوهنوردی نروید، تاب تحمل وزن مشکلات را نخواهند داشت.

روی دوستت دارمی حساب کنید که مطمئن هستید میتواند وزن شما را در پرتگاه حوادث زندگی تحمل کند.

اما به خاطر داشته باشید که هر طنابی را میشود برید. قیچی ها هم در زندگی وجود دارند.

هوای گره ها و قیچی ها را داشته باشیم.

  • گروه سیمرغ


خاطره بسیار جالب توسط یک دانشجوی پزشکی

زمانی که ما دانشجوی پزشکی بودیم در بخش قلب استادی داشتیم که از بهترین استادان ما بود.او در هر فرصتی که بدست می آورد سعی می کرد نکته جدیدی به ما بیاموزد و دانسته های خود را در بهترین شکل ممکن به ما منتقل می کرد.او در فرصتهای مناسب،ما را در بوته تجربه و عمل قرار می داد.


در اولین روزهای بخش ما را به بالین یک مرد جوان که تازه بستری شده بود برد.بعد از سلام و ادای احترام، به او گفت:اگر اجازه می دهید این همکاران من نیز قلب شما را معاینه کنند.مرد جوان نیز پذیرفت.سپس رو به ما که ترکیبی از کارآموز و کارورز بودیم کرد و گفت:هر یک از شما صدای قلب این بیمار را به دقت گوش کنید و هر چه می شنوید روی تکه کاغذی یادداشت کنید و به من بدهید.نظر استاد از اینکه این شیوه را بکار می برد این بود که اگر کسی از ما تشخیص اش نادرست بود از دیگری خجالت نکشد.


هر یک از ما به نوبت،قلب بیمار رامعاینه کردیم و نظر خود را بر روی کاغذی نوشته،به استاد دادیم.


همه مایل بودیم بدانیم که آیا تشخیصمان درست بوده یا خیر؟استاد نوشته های ما را تک تک مشاهده و قرائت کرد.جوابها متنوع بودند.یکی به افزایش ضربان قلب اشاره کرده بود،یکی به نامنظمی ریتم آن،یکی نوشته بود ضربانات طبیعی هستند،یکی ریتم گالوپ ضعیف شنیده بود،یکی اظهار کرده بود که بیمار چاق است و صداهای مبهم شنیده میشوند و یکی به وجود صدای اضافی در یکی از کانونها اشاره کرده بود.


استاد چند لحظه ای سکوت کرد و به ما می نگریست،منتظر بودیم تا یکی از آن نوشته ها را که صحیح تر بوده معرفی نماید.اما با کمال تعجب استاد گفت:متاسفانه همه اینها غلط است.و در حالیکه تنها کاغذ باقیمانده دردست راستش را تکان می داد،ادامه داد: تنها کاغذی که می تواند به حقیقت نزدیک باشد این کاغذ است که نویسندة آن بدون شک انسانی صادق است که 

می تواند در آینده پزشکی حاذق شود نوشته او را می خوانم،خودتان قضاوت کنید.


همه سر پا گوش بودیم تا استاد آن نوشته صحیح را بخواند.ایشان گفت: در این کاغذ نوشته متاسفانه به علت کم تجربگی قادر به شنیدن صدایی نیستم و در حالیکه به چشمان متعجب ما می نگریست ادامه داد:من نمی دانم در حالیکه این بیمار دکستروکاردی دارد، و قلبش در طرف راست قرار گرفته شما چگونه این همه صداهای متنوع را در طرف چپ سینه او شنیده اید؟ بچه های خوب من ،از همین حالا که دانشجو هستید بدانید که تشخیص ندادن عیب نیست ولی تشخیص غلط گذاشتن بر مبنای یک معاینه غلط،عیب بزرگی محسوب میشود و می تواند برای بیمار خطرناک باشد.در پزشکی دقت،صداقت،حوصله و تجربه حرف اول را می زنند.سعی کنید با بی دقتی برای بیمار خود،تشخیص نادرستی ندهید و یا برای او تصمیمی ناثواب نگیرید.

در هر موردی تشخیص منصفانه باید داشته باشیم در این صورت قضاوت کمتری خواهیم داشت پس مطلب فوق یک درس انسانی است نه فقط پزشکی

بیاییم انصاف را بیاموزیم تا انسانیت را در زندگی جاری کنیم❤️

  • گروه سیمرغ

تعریف : دون ژوان فردی است که قادر به برقراری ارتباط عاطفی عمیق و عشق ورزیدن به شریک جنسی خود نیست . 

یکی از مهمترین اختلالات شخصیت که منجر به دون ژوانیسم و هرزه گری جنسی در مردان میشود اختلال شخصیت خودشیفته (narcissistic) است.

چنین مردی نه قادر است دوست بدارد و نه دوست داشته شدن را باور می کند و یک حالت پارانویا و بدبینی نسبت به گرفتن پیغام های دوست داشته شدن از شریک عشقی خود دارد. در بسیاری از موارد نیاز به دوست داشته شدن را در خود انکار میکند و بیشتر ترجیح میدهد به جای دوست داشته شدن ، مورد تحسین واقع شود تا من آزرده اش ترمیم پیدا کند.

احساس میکند اگر کسی دوستش داشته باشد و ابراز علاقه کند ، میخواهد از او بهره برداری خاصی کند. در واقع به هیچ زنی اعتماد نمیکند. اینگونه مردان درواقع تنها با سطح بدن زنان ارتباط برقرار میکنند نه با هستیِ درونی آنها. در واقع هدف اینها به دست آوردن است نه رابطه داشتن . زنها را به دست بیاورند ، تصاحب کنند و بعد با رها کردن آنها خشم و میل به انتقام جویی ناخودآگاه خود را که از رابطه با مادرِ ناکام کننده سرچشمه گرفته ارضا نمایند.

اغلب این مردان به دنبال دو گونه زن میروند :

دسته ی اول زنانی هستند که به دلیل شرایطشان بسیار مورد توجه میباشند شرایطی مانند زیبایی ، ثروت، شهرت، مقام، و .... که در این حالت مرد خودشیفته منِ ایده آل (ego ideal) خود را به او فرافکنی کرده و انگار این خود اوست که دارای چنین محسناتی است . درواقع زن اینجا ابزاری است برای تغذیه ی هرچه بیشترِ خودشیفتگیِ مرد . البته در این حالت هم مردان خودشیفته مراقبند که زن از آنها در هیچ یک از این ابعاد برجسته تر نباشد و اگر احساس کنند که بالاتر هست او را تخریب میکنند.

دسته دوم زنانی هستند با هویتی بسیار کمرنگ که تنها میتوانند به صورت یک زائده و دنباله در کنار مرد خودشیفته برای مدتی باشند که او را دائما تحسین کنند و منِ او دائما باد شود.

اینگونه مردان بجای عشق در رابطه احساس تملک زیاد دارند . درواقع زن در کنار آنها مانند مبل و لوازم زندگیشان است .

یکی از ویژگی های مهمِ رابطه ، در مردان خودشیفته این است که این مردان خصلتهای بد خود را به همسر خود فرافکنی میکنند و او را تحقیر و سرزنش مینمایند . یعنی خودشان همه خوب (total good) و همسر ، همه بد (total bad) میشود.


منبع : کتاب عشق و تحلیل روانکاوانه (دکتر آذردخت مفیدی)

  • گروه سیمرغ

ترجمه بهترین متن نیویورک تایمز در سال 2014 به قلم 

فرهاد زرین

ذره ذره, محبت را باختم و شکست را بردم.

وقتی که در برنامه ریزی سال نو(کریسمس) همسرم را به زور با کسانی که دوست نداشت به سفر بردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی که پول پس انداز مشترک را برای خرید بی ام و آخرین مدل خرج کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی که در جمع خانوادگی جواب دندان شکنی به برادر و مادرش دادم و سر جا نشاندمشان, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی برای خریدهای ریز و درشت زنانه برچسب حماقت به همسرم زدم و وانمود کردم که گریه اش را ندیدم و پولش را بودجه بندی کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی در گردش یک روزه جلوی دوستان, عیب های همسرم را گفتم و همه خندیدیم و کمی سر به سرش گذاشتم و کارهایش را مسخره کردم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی دلش میشکست و ناراحت میشد و میخواستم زیادی لوس نشود و محل اش نمیگذاشتم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی سعی میکردم جلو دیگران وانمود کنم که من عاقلترم و اشتباهات تقصیر اوست و تنهایش میگذاشتم, فکر کردم که بردم, اما باختم.

وقتی سعی نمیکردم که مانند او شوم و او هم, مانند من,,,فکر میکردیم که بردیم, اما هر دو به تساوی باختیم.

زندگی و محبت را ذره ذره باختیم و شکست را طی بیست و پنج سال بردیم.

همدلی یعنی وقتی یکی از زوجین گریه میکند, دیگری شوری اشک را در خودش حس کند.

همدلی یعنی مبارزه با خودخواهی به خاطر دیگری.

  • گروه سیمرغ

پنج قضاوت و واکنش متفاوت نسبت به رفتار خود

هیچ انسانی نیست که از خطا و اشتباه مصون و محفوظ باشد، منتها آنچه در این مورد اهمیت دارد، قضاوت و واکنشی است که او نسبت به رفتار(احیاناً) نادرست خود دارد، شما از کدامیک از گروه های پنجگانه زیر هستید و رفتار غالب شما در کدامیک از این گروه ها قرار می گیرد؟

1- افرادی که در رفتار و روابط و ارتباطات انسانی و اجتماعی خود، سعی در پرهیز از خطا و اشتباه دارند و به اصطلاح ،ادب را در آزار نرساندن به دیگران رعایت می کنند.


2- افرادیکه در صورت خطا و اشتباه، سعی در جبران یا حداقل عذرخواهی در مورد آن دارند و می کوشند از تکرار آنچه که دیگری را آزرده و موجب رنجش او شده خودداری کنند.


3- افرادی که رفتار و عملکرد خطا و اشتباه خود را درک میکنند، ولی غرور و خودخواهی مانع اقرار به آن می شود، و از این رو به نوعی درصدد انکار و نادیده گرفتن رفتارنادرست خود هستند، وبه اصطلاح به روی خودشان نمی آورند.


4- افرادی که سعی در توجیه خطا و اشتباه خود دارند و اصرار بر اینکه انجام آن رفتار، علیرغم نادرستی، در آن شرایط لازم یا اجتناب ناپذیر بوده است.


5- افرادی که رفتار نادرست و خطا و اشتباه خود را، رفتاری درست تلقی و از آن دفاع و حتی به آن افتخار می کنند! و عملاً با این روش، به بنیادهای اخلاقی جامعه خدشه وارد می سازند و به آن آسیب می زنند.


از آنجاییکه انسان ممکن الخطا و نه آنگونه که به غلط می گویند جایزالخطاست، و ما هم از این گرفتاری انسانی مصون ومحفوظ نیستیم، بیندیشیم که در رفتارهای غالب خود به کدامیک از روشهای بالا نزدیکتریم و اگر لازم است درصدد اصلاح آن برآییم.

ب.د

  • گروه سیمرغ
راه تقویت اراده در مقابل سختی ها...

8- اعتماد به نفس: خود باوری نیز عامل مهم تقویت اراده است. اگر انسان استعداد و قابلیت های خویش را بشناسد و باور کند که توان انجام خیلی از چیزها را دارد در تصمیم گیری خویش دچار مشکل نمی شود.

9- بهره گیری از سرگذشت انسان های با اراده: خواندن سر گذشت انسان های با اراده عامل تعیین کننده ای در تقویت اراده است. خواندن زندگی نامه انسان های با اراده موجب می شود که آدمی در برابر عواملی که موجب ضعف اراده می شود مقاومت نموده و عامل تقویت اراده را تجربه کند مثلا یکی از عوامل موفقیت «پشتکار» است. علامه امینی (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدیر جهت تدوین این کتاب به کشور های مختلف سفر کرد. یکی از سفر های وی به هند حدود شش ماه طول کشید. پس از بازگشت از هند پرسیدند: هوای هندوستان چطور بود؟ وی پس از اندکی تفکر پاسخ داد: به دلیل این که همواره سرگرم مطالعه بودم نفهمیدم هوای آن جا در این مدت چگونه بود! مفسر کبیر قرآن علامه طباطبایی نمونه ای از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدرشان را از دست می دهند و راه معاش ایشان و برادرشان از کودکی منحصر به زمین زراعتی در قریه شادآباد تبریز بوده است. علامه طباطبایی به علت تنگدستی ناچار می شود از نجف اشرف به ایران مراجعت نمایند و ده سال در همان قریه به کشاورزی اشتغال ورزند. با این وصف ایشان با تلاش پیگیر توانست تفسیری به رشته تحریر درآورد که به جامعیت آن تفسیری یافت نمی شود. در کتاب "رمز پیروزی مردان بزرگ" از آیت الله جعفر سبحانی و "سیمای فرزانگان "از رضا مختاری داستان های زیادی از بزرگان نقل شده است.
  • گروه سیمرغ
راه تقویت اراده در مقابل سختی ها و مشکلات زندگی 
ودر برخورد با گناهان چیست؟

 

در تقویت اراده عوامل متعددی تأثیر گزار هستند که باید رعایت شده وبا عواملی که موجب ضعف اراده می شود مبارزه گردد:

 1- اصل مقاومت: اولین اصلی که باید رعایت شود، اصل مقاومت است که روان شناسان از آن به عنوان « اصل تسلیم ناپذیری » یاد می کنند. معنای مقاومت آن است که انسان در برابر شکست ها و ناکامی ها ایستادگی کند؛ زیرا برخی از شکست ها زمینه پیروزی های بزرگ را فراهم می کند. یکی از نویسندگان می نویسد: هرگاه برایتان مسىٔله ای پیش آید که به نظر بسیار مشکل، نا اُمید کننده و غیر قابل حل می رسد، آنچه شما را تا حصول پیروزی یاری خواهد کرد، اصل "تسلیم ناپذیری " است.

 2- اُمید داشتن: دومین اصلی که نقش بنیادی در تقویت اراده دارد، امیدواری است. انسان باید در زندگی با اُمید زندگی نماید. یأس و نا اُمیدی انسان را از رسیدن به هدف باز داشته و روند زندگی را دچار مشکل می کند. آن دسته از بزرگان که قَُله های موفقیت را کسب نمودند، اُمید به زندگی داشتند. از سوی دیگر برخی که در زندگی موفق نبودند، معمولاً نا اُمید بوده و یأس درزندگی آن ها بوده است. فیلس سیمولک می نویسد: به کار بردن و نگارش کلمات منفی، ویرانگر و مخرّب است. این کلمات قفل هایی هستند که بر درهای ورودیِ هر راه حلی زده می شود تا ما را برای شکستآماده کند. برعکس کلمه "آری" هیجان می آورد و تحرک می بخشد.

 3- مبارزه با عادت ناپسند: یکی از عوامل مهم تقویت اراده، مبارزه با عادت های بد و ناپسند است. از این رو باید سعی شود با هواهای نفسانی (که انسان را به اعمال ناپسند می کشاند) مبارزه شده و از عادات ناپسند جلوگیری گردد.

ویلیام جیمز روان شناس معروف می گوید:« یک نَه گفتن به عادت بد موجب می شود شخص برای مدتی تجدید قوا کند وبدین وسیله ضعف اراده خود را به تدریج برطرف سازد».

 4- تلقین به داشتن اراده قوی: یکی از عوامل مهم تقویت اراده، تلقین کردن است. انسان باید این گونه باور داشته باشد که من می توانم بر مشکلات پیروز شوم. من می توانم در امتحان موفق شوم. من اراده قوی و پولادین دارم. و این گونه به خود تلقین کنیم.

 5- داشتن هدف روشن: متأسفانه آن عدّه که دچار ضعف اراده می شوند واز فعالیت های موفقیت آمیز دست بر می دارند، آنانی هستند که هدف معیّن و تعریف شده ندارند. اینان فعالیت های خویش را نیمه کاره رها می کنند. برای تقویت اراده باید اهداف معیّن داشت.

 6- تمرین تمرکز حواس: تمرین تمرکز حواس یکی از راه های تقویت اراده است. برای تمرکز حواس باید نظم و انضباط را در همه اُمور زندگی ایجاد کرده و با برنامه ریزی فعالیت های خویش را پیش برد.

7- انجام وظایف الهی: یکی از عوامل مهم تقویت اراده، انجام وظایف الهی و حاضر دانستن خداوند در همه صحنه های زندگی است. رعایت مقررات الهی و دوری از گناه اراده را تقویت می کند. کسی که روزه می گیرد، با تمام هوس ها و رذایل اخلاقی مبارزه می کند. کسی که به عبادت خداوند می پردازد، آرامش روانی پیدا میکند. آرامش روانی مؤثرترین عامل تقویت اراده است. یکی از بزرگان می گوید:« خداوند بزرگترین گنج آرامش من است. من دیگر شتاب نخواهم کرد. او به من فرمان داده است که گاهی بایستم و آرام باشم...».

این مطلب ادامه دارد..

ب.د



  • گروه سیمرغ

مدیریت زمان


شما چه قدر برای وقتتان ارزش قاىٔلید؟ تابه حال چقدر برای وقتتان برنامه ریزی کرده اید؟ تا چه حد به اهدافتان دست یافته اید؟ 

« یکی از این روزها هیچ یک از این روزها نیست. امروز روزی است که باید کاری بزرگ را آغاز کنیم. چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.»

شخصیت زمانی شما کدام است؟

هریک از ما یک شخصیت زمانی خاص داریم که در ابتدا باید شخصیت زمانی خود را بشناسیم. بعضی ها دقیقه نودی هستند، یعنی زندگی در بحران. بعضی ها بسیار صبورند و گذر زمان را اصلاً شناسلیی نمی کنند. بعضی ها برعکس عجول هستند و عده ای دوست دارند عمیق شده و در موقعیت های مختلف تجربه کسب کنند و... .عده ای بیشتر در زمان گذشته زندگی می کنند و عده ای درست برعکس در آینده زندگی می کنند. عده ای نیز بیشتر در زمان حال هستند. پس ابتدا خود را بشناسید و بدانید که چه شخصیت زمانی ای دارید، چرا که برنامه ریزی برای هر یک ازآنها متفاوت است.

زمان پدیده ای سه بُعدی است.

زمان سه بُعد دارد: بُعد اول حرکت است.زمان به طرف جلوست واصلاً در اختیار ما نیست و نمی توانیم جلوی آن را بگیریم. بُعدی از زمان که در اختیار ما نیست طول زمان نامیده می شود.
اما ما عرض زمان را هم داریم، عرض زمان یعنی اینکه من می توانم کاری  نیز انجام دهم . مثلاً از نقطه A به نقطه B بروم و با خود یک کتاب هم میبرم، دیگری چند کتاب وشاید همراه کتاب وسایل دیگری هم میبرد.پس افراد می توانند عرض زمان خود را گسترش دهند.بُعد سوم این است که ما دنبال چه نتیجه ای هستیم ،که به نقطه وحدت برسیم. پس این هم می شود عمق زمان و بُعد سوم. پس یک محصول تابع طول زمان، عرض زمان و عمق زمان در راستای یک هدف است و اینجاست که عرض زمان و عمق زمان ارزش پیدا می کنند چون در اختیارماست. بیاییم از این پس روی عرض زمان کا کنیم ولی هدفمند و دایم. وقتی کاری انجام می دهید از خودتان سؤال کنید دیگر چه؟ عرض زمان تابع آگاهی و توانمندی افراد است و همه ما که این را می دانیم می توانیم به عمق زمان مان تسلط داشته باشیم.

آیا زمان به طور یکسان در اختیار همه است؟

اگر زمان را سه بُعدی ببینیم خیر. مهمترین آدم ها که عرض و عمق زمانشان تغییر می کند در آگاهی آنهاست. میزان آگاهی افراد است که باعث می شود پکیج های زمانی یکسانی نداشته باشند.
کلام آخر اینکه اقدام کنید. بسیاری از موقعیت های شما در آینده از چگونگی برنامه ریزی اکنونتان رقم می خورد.


ب.د

  • گروه سیمرغ




رنجش

 

 روزی سقراط حکیم مردی را دیدکه خیلی ناراحت ومتاثربود.

علت ناراحتی اش را پرسید. پاسخ داد:در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم.جواب نداد و با بی اعتنایی وخودخواهی گذشت ورفت.

ومن از این طرز رفتار اوخیلی رنجیدم...

سقراط گفت:چرا رنجیدی؟

مرد با تعجب گفت:خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.

سقراط پرسید:اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده واز دردو بیماری به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟

مرد گفت :مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.

 سقراط پرسید:به جای دلخوری چه احساسی می یافتی وچه می کردی؟ 

 مرد جواب داد:احساس دلسوزی وشفقت وسعی می کردم طبیب یا دارویی  به او برسانم.

سقراط گفت:همه این کارهارا به خاطر آن می کردی که اورا بیمار می دانستی آیاانسان تنها جسمش بیمار می شود؟و آیاکسی که رفتارش نادرست است روانش بیمار نیست؟اگر کسی فکر وروانش سالم باشدهرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟

بیماری فکری و روان نامش غفلت است و بایدبه جای دلخوری ورنجش نسبت به کسی که بدی می کندو غافل است دل سوزاندو کمک کرد وبه اوطبیب روح وداروی جان رساند.پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیرو آرامش خودرا هرگز از دست مده

بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.

 

ب.د.

 

 

 

 

 

 

 

  • گروه سیمرغ

فوائد حُسن جویی

1- چقدر قادری دوست بداری و چقدر قادری کاری کنی که دوستت داشته باشند؟

2- چقدر خلاقیت مفید داری و چه اندازه قادری که دیگران را به خلاقیت مفید ترغیب کنی؟

3- چقدر توانایی و شوق آموختن داری و چقدر برای دیگران آموزنده ای؟

4- چقدر قادری زیبایی ها و نیکی ها را ببینی و چقدر قادری نیکی و زیبایی بیافرینی؟

5- انسان نیازمند یاری انسان های دیگر است و حسن جویی مهر دیگران را نسبت به ما زیاد می کند و حسن همکاری آن ها را بر می انگیزد.

6- حسن جویی انسان را محبوب تر می کند و انسان حسن جو به نظر دیگران دوست داشتنی تر است.

7- عمل کردن به حسن جویی عادت به عیب جویی از دیگران که در بعضی از افراد راسخ شده از بین برده و جایگزین آن می شود و آدم عیب جو را که همه کس از او فراریست به موجودی عزیز تبدیل می کند.

8- خوش بینیی به خود و دیگران بیشتر شده و بد بینی که باعث افزایش عناد به خود است کم می شود.

9- اعتماد به نفس فرد بالا رفته و شادتر و امیدوار تر می شود.

10- حسن جویی اختیاری عامل مهمی است برای تمرین تمرکز و تقویت نیروی تمرکز.

11- عادت به حسن جویی از انسان یک موجود شاکر می سازد.

12- حسن جویی از ابتلا کسانی که زمینه پارانوید دارند به این بیماری جلوگیری می کند.

13- حسن جویی دامنه دوستی ها را وسیع تر می کند و در حالی که عیب جویی دشمنی ها را زیاد تر می کند.

14- آدم حسن جو از سلامت روان بالاتری بر خوردار است.

15- آدم حسن جو با محیط خود سازگار تر است.

16-هم از دیگران حسن جویی کرده وهم حسن گویی را تمرین کنید.

17- همانطور که غرغر و نق نق مسری است وقتی که ما حسن جویی می کنیم این رفتار نیز به دیگران سرایت می کند و باعث بازگشت سلامتی به اجتماعات می شود.

اگر می خواهید خوش بخت شوید، رابطه تان با خودتان و با انسان های اطرافتان و کارتان بهتر شود ، آنقدر تکنیک حُسن جویی را تمرین کنید تا خوی و عادت شما شود.

در حُسن های خود مان، نزدیکانمان و دوستانمان. حسن های محیط کارمان تمرکز کرده وآنها را لیست و مرور کنیم.


ب.د.
  • گروه سیمرغ