در بین تمامی مردم تنها عقل است که به عدالت تقسیم شده است، زیرا همه فکر می کنند به اندازه کافی عاقل هستند.
رنه ولک
در بین تمامی مردم تنها عقل است که به عدالت تقسیم شده است، زیرا همه فکر می کنند به اندازه کافی عاقل هستند.
رنه ولک
شتر دیدی ، ندیدی
مردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت . پسر گفت : شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله . پسر پرسید : آیا یک طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله . حالا بگو شتر کجاست ؟پسر گفت من شتری ندیدم .
مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد
گرانبهاترین داشتهها !
شیوانا از راهی می گذشت. متوجه شد جمعیتی دور مجروحی جمع شده اند و با خوشحالی به او مینگرند و هیچ کمکی به او نمی کنند. شیوانا با تعجب خود را از لابلای جمعیت به مجروح رساند و دید او مردی است میانسال و درشت هیکل که از اسب بر زمین سقوط کرده و آسیب سختی دیده است. شیوانا با تعجب از مردم پرسید:" چرا به او کمک نمی کنید و او را به طبیب نمی رسانید؟"
یکی از بین جمعیت با خوشحالی گفت:" استاد! شما نمی دانید این آدم چقدر پست است. او باجگیری است که به همه مردم این دیار ظلم روا داشته و هیچ کس از شر اذیتهای او در امان نبوده است. او چون دوست کدخدا و افسرامپراتور است هرکاری دلش می خواهد انجام می دهد و هیچ کس هم جرات نمی کند اعتراض کند. الان هم از بس به اسب بیچاره شلاق زد اسب رم کرد و او را این چنین بر زمین کوبید. ما از این بابت بسیار خوشحالیم و امیدواریم که اسب برگردد و باز هم او را بزند