سخن روز :
انسان بی شباهت به «آب» نیست..
اگر بخواهد زنده باشد و زندگی ببخشد،
باید جریان داشته باشد..
باید پی برخورد با سنگها و سختیها را به تنش بمالد..
باید شجاعت چشیدن گرم و سرد روزگار را داشته باشد..
تا باران شود و بر جهان ببارد..
وگرنه کسی که تحمل سختی ها را نداشته باشد،
همچون آب ساکنی است که صدایش به کسی آرامش نمی دهد، با دیگران که کنار نمی آید هیچ.
خودش راهم نمی تواند نجات دهد..!
مرداب می شود و می گندد...
به کودک خود
کمک به دیگران رانیاموز...
بلکه بیاموزکه سخاوت جزئی ازوجودانسان است...
اوراازجهنم نترسان...ذات اوراپاک پرورش بده
وعده ی بهشت به اونده...
به اوبیاموزخوب بودن لازمه ی انسانیته
اورانترسان...
یک روز استادی به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده
و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید هرکس بعد از
یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است.
مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار
نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم. سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: من
همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک
دیگری را نترکاند چراکه قرار بود بعداز یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده
باشد که اینچنین هم شد و همه برنده شدند.
ما انسانها دراین جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده. قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. می توانیم باهم بخوریم. باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم…باهم… پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟