فاطمه رمضانی
مدیریت بر خویشتن
داشتم روی این موضوع و مدیریت خودم فکر میگردم. اندیشیدم:
مدیریت: زمانی برای خودم.
مدیریت :خشم و عصبانیت خودم.
:مدیریت : مالی برای خودم.
مدیریت:در خانواده وروی برنامه همسر و فرزندانم.
مدیریت :در روابط بین خواهر و برادر و اقوام و دوستان.
مدیریت درونی و اعتقادا ت و باورها و ارزش ها ی خودم.
آنگاه فهمیدم که، همه با هم در ارتباط هستند و با بکار بستن هر کدام از اینها دیگری یا پشت سرش قرار می گیرد و یا پیش نیاز دیگری است.
میدانم تا مدیریت روی خویشتن، خویش نداشته باشم ، اصلا مدیریتی. به اطراف ندارم.
گاهی ما در بعضی از مسایل یا بر خورد با دیگران چنان دچار افراط و تفریط میشویم، که یا نا امید وغم زده می شویم. یا چنان دچار غرور کاذب،که چیزی جز تاسف برایمان به ارمغان نمیاورد.
زندگی به من آموخت که در کنترل خویشتن باید مدیریت قوی داشته باشم.
هر چیزی به جای خویش نیکوست.
چون اعمال ما از افکارمون سر چشمه میگیرد، می بایست قبل ازهر چیزی، روی افکارم متمرکز بشوم.
آموختم به هر فکر یا شخصی چقدر بها بدم.
آموختم، اگر خودم. به خودم مسلط نباشم. و نتوانم با یک برنامه ریزی درست خودم را کنترل و هدایت کنم دیگری این تصمیم را برای من میگیرد.
آموختم، تا مراقب حق و حقوق. دیگران باشم.
آموختم، اگر مواظب آرامش کسانی که با من در ارتباط هستند ((چه در چهار چوب خانواده و چه در اجتماع)) نباشم. خودم هم. به این خواسته ها نخواهم رسید.
و آموختم ، گاهی باید در مدیریت کردن خودم هم قاطع باشم.
- ۹۴/۱۰/۱۲
فاطی جون به نکته عالی اشاره کردید که باید بر افکارمون متمرکز باشیم .
واقعا ممنون